چکیده:
انتقال به دوره نوجوانی ممکن است به اقدامات و تجارب خطرناکی بینجامد. زمینه های روان شناختی اولیه دوران کودکی در شکل گیری الگوهای عادتی و رفتارهایی مانند سوء مصرف مواد در دوره نوجوانی تاثیر گذارند. هدف از این پژوهش مقایسه طرحواره های ناسازگار اولیه دختران 15 تا20 ساله در چهار گروه وابسته به مواد، عضو خانواده های وابسته به مواد، وابسته دارای خانواده درگیر مواد و دختران عادی بوده است. این پژوهش به روش علی- مقایسهای انجام شده و داده ها با استفاده از پرسشنامه طرحواره های یانگ (فرم کوتاه ،75 سوالی) گردآوری شده است. جامعه آماری پژوهش دو گروه بوده اند: گروه اول دختران نوجوان دبیرستانی که خود یا اعضای خانواده شان وابسته به مواد هستند. از این گروه 130 نفر به صورت دردسترس یا واسطه ای شناسایی شده اند، که 123 نفر از آنان تا انتهای پژوهش همکاری داشته اند. گروه دوم شامل همه دختران نوجوان شهر تهران است که خود یا خانواده آنها وابستگی به هیچ نوع ماده مخدری نداشته اند. نمونه انتخابی از این گروه 150 دختر 15 الی 20 سال بوده اند که به روش در دسترس انتخاب شده اند. از این افراد 132 نفر با پژوهشگر همکاری کرده اند. دادههای به دست آمده با آزمون تحلیل واریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند. نتایج نشان داده است که طرحواره رهاشدگی و بازداری هیجانی در دختران گروه عادی، طرحواره استحقاق در دختران وابسته و طرحواره آسیب پذیری و خود گرفتار در دختران با خانواده های وابسته به مواد بالاتر است. نتایج حاکی از آن است که طرحواره های ناسازگار اولیه در شکل گیری سبک مقابله ای ناکارآمد و وابستگی به مواد نوجوانان تاثیرگذار هستند.
خلاصه ماشینی:
"در این میان این سؤال مطرح است که آیا میان طرحواره های ناسازگار اولیه نوجوانان درگیر با مواد و دختران با خانواده مصرف کننده مواد، دختران گروه مختلط و گروه عادی ، تفاوت وجود دارد؟ روش پژوهش طرح پژوهش حاضر علی- مقایسه ای بوده است که در قالب یک طرح مقایسه ای چهار گروهی انجام گرفته است .
نتایج پژوهشهای موریس ١ (٢٠٠٦) نشان داده است که محیط خانوادگی نامناسب و تعاملات بیمارگونه با کودک منجر به شکل گیری طرحواره های ناسازگارانه ای مانند طرد و رهاشدگی، محرومیت هیجانی، سوء استفاده و بدرفتاری، انزوای اجتماعی و بازداری هیجانی میشود که در چنین شرایطی ممکن است نوجوانان احساس ناتوانی برای تسلط و کنترل محیط را در خود گسترش دهند و سازگاری عاطفی کمتر و خود اتکایی پایین تری نسبت به سایر نوجوانان نشان دهند.
Maker, Kemmelmeier & Peterson در تحقیقات سهند و همکاران (١٣٨٩) نتیجه گرفته شده است که در زمینۀ حوزه خود-گردانی و عملکرد مختل ، دو گروه معتادانی که در ترک ناموفق و موفق بوده اند، در مقایسه با گــروه غیربــالینی از احــساس بــی لیــاقتی ، درمانــدگی ، پــوچی ، ســردرگمی ، و بیهدفی بیشتری برخوردارند و ترس افراطی از این دارند که ، هـر لحظـه احتمـال وقـع و فاجعـه ای وجـود دارد و شـخص قـادر به جلوگیری از آن نخواهد بود و نتیجه گرفته شده است که حوزه های مرتبط با طـرحواره هـای ناسازگارانه اولیه با اعتیاد رابطه دارد و شدت بالای این حوزه ها را می تـوان عـاملی مؤثر در گرایش به اعتیاد گروه ناموفق به درمان در مقایـسه باـ گـروه غیربـالینی، در نظر گرفت ."