چکیده:
از آنجا که در مبنای تعریف واجب نفسی و واجب غیری اختلاف نظر وجود دارد، اصولیان در صدد برآمدهاند تا تصویری را برای تصحیح واجب نفسی و واجب غیری ارائه دهند. مهمترین دیدگاههای مطرح در این زمینه عبارتند از: واجب غیری بهخاطر غیرواجب شده است؛ غرض از واجب غیری، رسیدن به واجب دیگری است؛ بر واجب غیری، عنوان حسن منطبق نیست؛ در واجب غیری، فعل، مراد بالذات نیست؛ ملاک، عالم اثبات و بیان شارع است نه عالم ثبوت؛ و اینکه به اعتبار وجوبی که به عمل تعلق پیدا میکند، میتوان به نفسی و غیری بودن پی برد. در این مقاله ضمن طرح و بررسی نظریات فوق، به نقد اشکالهای وارد بر هر نظریه پرداختهایم و در نهایت، دیدگاهی را اختیار کردهایم که بر اساس آن، واجب غیری را از باب وجوب مقدمه برای ذیالمقدمه واجب دانسته و واجب نفسی را واجبی میداند که برای واجب دیگری مقدمه نباشد. دیدگاه ادعایی نویسندگان، نه تنها اشکالهای وارد بر نظرهای سابق را ندارد، بلکه با عبارات مشهور هم سازگارتر بهنظر میرسد.
Since the basis for defining the necessary confidence and the obligatory someone else there is، therefore، legal theorists have attempted to correct the image to provide the necessary confidence and the obligatory someone else. The views expressed in this regard include: the obligatory non-obligatory for someone else. The purpose of obligatory extrinsic، the other incumbent is to obligatory someone else، as Hassan does not comply، the obligatory someone else، a verb meaning per se is not a criterion and، finally، we have adopted the view that the obligation of the necessity of introduction for someone else Dhi Al-Muqaddama obligatory، and obligatory soul knows obligatory introduction to another is not obligatory. Comment authors claim، not only bugs on the previous comments but also compatible with its famous phrases.
خلاصه ماشینی:
اشکال اول ) مرحوم نایینی میگوید: انطباق عنوان حسن بر نمـاز دو راه بیشـتر نـدارد: الف ) یا عنوان حسن به جهت این است که نماز برای آثـار و فوایـد نمـاز مقدمـه مـیشـود (چون مقدمه برای ذکر الله و نهی از فحشا و منکر است ) در این صـورت ، اشـکال بـه حـال خود باقی میماند، یعنی نماز هم واجب غیری میشود؛ ب ) یا عنوان حسـن بـه ایـن دلیـل است که نماز، حسن ذاتی دارد؛ یعنی با قطع نظر از اینکه نماز راهی برای رسیدن به آثـار و فواید نماز است ، خود نماز حسن ذاتی دارد که در این صورت اشکال ایـن اسـت کـه بایـد ملتزم شد به اینکه نماز، هم مـلاک واجـب نفسـی را دارد و هـم مـلاک واجـب غیـری را داراست ، اما ملاک واجب غیری را دارد؛ به این دلیل که بـدون شـک ، نمـاز طریقـی بـرای رسیدن به آثار و فواید آن است و انکارشدنی نیست ؛ اما ملاک واجب نفسـی را دارد چـون فرض ما این است که نماز حسن ذاتی دارد، یعنی با قطع نظر از آثار، خـودش حسـن دارد پس نماز، ملاک واجب نفسی را نیز داراست و اینکه دارای هر دو ملاک باشد دو اشکال را به دنبال دارد: اشکال اول اینکه ما به دنبال فاعلی هستیم که واجب نفسی را از واجب غیـری جدا کند و با آن ملاک بگوییم که عمل ، واجب نفسی محض است ؛ اما با ایـن بیـان کـه دو ملاک در یک عمل اجتماع پیدا کند، ممحض بودن واجب در واجب نفسی از بـین مـیرود و واجب ، تمحض در واجب نفسی نخواهد داشت که بـرخلاف مقصـود ماسـت ، زیـرا در تقسیم واجب به نفسی و غیری، مقصود ما این است که با بیان ملاک، عملی صـرفا واجـب نفسی بوده و عمل دیگری صرفا واجب غیری باشد (خویی، ١٣٥٢، ج ١: ١٦٧).