چکیده:
یکی از اقسام اخلاق هنجاری، اخلاق فضیلت محور است که ریشه در یونان باستان دارد. از نخستین کسانی که در محیط اسلامی مباحث اخلاق فضیلت محور را مطرح کرده، ابوعلی احمدبن محمد مسکویه رازی است. در این پژوهش کوشیده ایم نخست به بررسی آرای ایشان در باب فضیلت و سعادت بپردازیم و آن گاه تاثیرپذیری وی از فلاسفه یونان را بررسی کنیم. حاصل این پژوهش نشان می دهد که ابن مسکویه به رغم تاثیری که از متفکران یونانی پذیرفته، با توجه به فرهنگ اسلامی اخلاق فضیلت، شریعت مداری را پایه ریزی کرده که تا زمان ما نیز مورد استفاده پژوهشگران حوزه اخلاق است.
خلاصه ماشینی:
ابنمسکویه نفس انسان را نیز دارای سه قوه ناطقه، غضبیه و شهویه میداند که هرگاه این سه قوه در حالت اعتدال باشند، به ترتیب از آنها سه فضیلت حکمت، شجاعت و عفت پدید میآید و از جمع این فضایل سهگانه در انسان، فضیلت عدالت پدید میآید که توضیح آنها بدین قرار است: الف.
ابنمسکویه نیز به پیروی از افلاطون انتقال از روانشناسی به اخلاق را از برقرار کردن توازن میان قوای نفس و فضایل اخلاقی آغاز میکند و معتقد است سه قوة عاقله، غضبیه و شهویه موجب سه فضیلت حکمت، شجاعت و عفت میشوند و هماهنگی آنها موجب فضیلت عدالت خواهد شد (ابنمسکویه، 1961، ص 22).
وی همچنین شجاعت را حد وسط بین دو رذیلت یکی جبن و دیگری تهور میداند (ابنمسکویه، 1961، ص 33) که در این نکته نیز از ارسطو تأثیر پذیرفته است (ارسطاطالیس، 1368، ج 1، ص 80).
در این بخش وی متأثر از افلاطون است؛ زیرا افلاطون هم عادل را کسی میداند که سه جزء روح خود را با یکدیگر هماهنگ سازد (افلاطون، 1380، ص 967)؛ اما در ادامة مباحثش متأثر از ارسطو است (ارسطا طالیس، 1368، ج 1، ص 130) و عدالت را حد وسط بین ظلم و انظلام دانسته، از آن به عنوان مساوات یاد میکند (ابنمسکویه، 1961، ص 34).
وی معتقد است که انسان وقتی همراه با این مراتب چهارگانه، چهار خصوصیت اشتیاق و نشاط، تحصیل علوم حقیقی و معارف یقینی، شرمندگی از جهل و نقصان قریحه، و ملازم فضایل بودن و تلاش دائم در جهت تقویت آنها در نفس حاصل شود (همان، ص 117) آنگاه سعادتمند میشود؛ اما شقاوت را ضد سعادت، و ناشی از انقطاع خداوند و سقوط از مراحل کمال میداند و از درجات شقاوت با عنوان مساقط و لعائن یاد میکند (همان).