چکیده:
استدلال های اخلاقی، از دیرباز نقش مهمی در اخلاق ایفاء می کردند. به همین دلیل، همة نظریات اخلاقی، به نوعی درگیر با این موضوع بودند. با ورود فلسفه های مضاف به عرصه علم اخلاق، یکی از علم هایی که به غنی تر شدن این علم کمک کرد، روان شناسی اخلاق بود. روان شناسی اخلاق، مسائل مهم اخلاق، از جمله مفهوم استدلال اخلاقی و جایگاه آن را در قضاوت های اخلاقی توسعه بخشید. این علم، با کمک مطالعات ژنتیکی و در نهایت، در سال های اخیر با مطالعات عصب شناسی، استدلال اخلاقی را توسعه داد. مدل شهودگرایی اجتماعی جاناتان هید، از نتایج تحقیقات عصب شناسی قرن بیستم و دارای پس زمینه های قوی فرهنگی است که تفاوت هایی با مدل کاری پیاژه و کلبرگ دارد. این مقاله، با رویکرد تحلیلی و نظری در پی تبیین و تحلیل این نظریه و ارائة پیشنهادهایی برای چگونگی نقد این دیدگاه می باشد.
خلاصه ماشینی:
هید، دیدگاهی شبیه به این دارد؛ چـون اسـتدلال های اخلاقـی را موجـب و علـت احکـام اخلاقـی نمی داند، بلکه از نظر وی استدلال اخلاقی یک ساختار پسینی دارد که پس از حکم اخلاقـی ، کـه بـه آن رسیده ایم ، تولید می شود.
١. مشکل فرایند دوگانه : نظریه ای که در روان شناسی اجتماعی - شـناختی مطـرح اسـت ، اینکـه وقتی ما در مورد چیزی قضاوت اخلاقی می کنیم و یا مشکلی را حل می کنیم ، دو پردازش و فرایند همزمان صورت می گیرد: یکی ، فرایند استدلال است که آگاهانه می باشد، و دیگری که ناخودآگاه و به صورت خودکار انجام می شود، فرایند شهود می باشد.
/ "/> نتایج تحقیقات در حوزه علوم شناختی ، نشان می دهد کـه انسـان ها در قضـاوت های اخلاقـی خـود درست همانند وکیلی عمل می کنند که به دنبال شواهدی می رود که بـه آنهـا نیـاز دارد؛ یعنـی یـک نـوع کاوش جانبدارانه برای پیدا کردن استدلال و دلیل .
پس ، نظریه اخلاقی پیشین ، دلائـل لازم بـرای سـتایش و تقبـیح عمـل را تولید می کند و چون در ایـن مواقـع ، توجیهـاتی کـه از سـوی افـراد ارائـه می شـود، خیلـی نزدیـک بـا قضاوت های اخلاقی شان است ، چنین گمان می شود که در واقع این توجیهات ، دلائل برای قضـاوت های اخلاقی هستند.
اینکه آیا به صرف این ادعا که پروسۀ استدلال کردن مشقت دارد، آیا می توان نقش اسـتدلال را در قضاوت های اخلاقی نادیده گرفت ؟ / "/> منابع Antti Kauppinen, 2008, Essays in PhilosophicalMoral Psychology; Department of Social and Moral Philosophy.