چکیده:
یکی از مباحث بنیادین در سیاستگذاری های اقتصادی تعیین نیازهایی است که باید برآورده شود. یکی از عوامل موثر در تعیین این نیازها و رتبه بندی ـ آنها، تبیین منشا نیازهای انسان است. مقاله حاضر با روش تحلیل نظری و تحلیل متن و محتوای منابع نقلی و دینی به بررسی این موضوع می پردازد. سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا همه تمایلات انسان، نیاز وی محسوب می شود و باید برای تامین آن ها منابع کمیاب اختصاص یابند یا درصدی از آن ها، نیاز کاذب و توهمی بوده و اصل و اساسی در وجود انسان ندارد؟ برای تفکیک نیازهای حقیقی از کاذب چاره ای جز توجه به منشاء نیازهای انسان نیست. بنا به فرضیه مقاله، منشاء نیازهای حقیقی انسان، استعدادهای ذاتی او است که خداوند در بدو خلقت در سرشت وی قرار داده و منشاء نیازهای کاذب تمایلات مدیریت نشده وی است. یافته های مقاله تفکیک نیازهای حقیقی و کاذب بر مبنای استعدادهای ذاتی انسان را تایید می نماید. تفکیک مزبور می تواند به بهبود نظریه ها و سیاست های اقتصاد اسلامی کمک نماید.
One of the fundamental issues in economic policymaking is determining the needs that must be met. Explaining the source of human needs is among the factors of determining and ranking the human needs. Using a theoretical analysis، this paper analyzes the text and content of traditional and religious sources in this regard. The question here is whether all the desires of man are regarded as his needs and scarce resources should be allocated to satisfy them or a part of them، or are there false and illusory needs with no foundation and basis in human’s existence? In order to distinguish between real and false needs، the origin of human needs should be known. The research hypothesis is that the source of man’s real needs is the inherent talents that God placed in his nature at the beginning of creation، and the origin of man’s false needs is his uncontrolled desires. The research findings confirm the distinction between real and false needs based on man’s inherent talents. Such distinction can contribute to the improvement of theories and policies in Islamic economics.
خلاصه ماشینی:
"وقتی این تمایلات توسط عقل و وحی مدیریت نشود و انسان از آنها چشم و گوش بسته و بیتوجه به پیامدهای آن پیروی کند، وی تنها درگیر ارضای لذتهای کاذبی میشود که هیچ نقشی در شکوفایی استعداد ذاتی او ندارد.
بشر در نیازهای حقیقی هم ممکن است از تمایلات پیروی کند؛ ولی این پیروی کردن به وسیله عقل و وحی مدیریت میشود و انسان چشم و گوش بسته از آن پیروی نمیکند؛ بلکه به تأثیر آن بر روح و سرنوشت خویش و رابطه با خداوند دقت میکند و سپس تصمیم میگیرد.
احکام فقهی که خداوند برای خوردن، آشامیدن، تهیه غذا و ازدواج قرار داده، همگی حاکی از این واقعیت است که انسان باید زیر بار زحمت تهیه آنها برود و لذت را با رنجش بخواهد.
انسان میتواند همه نیروهای مادون طبیعی، نباتی و حیوانی را به نفع تکامل انسانی خود استخدام کند و به همه آنها در حدی که برای رسیدن به کمالات انسانیش مؤثر است، نیازمند است.
اگر این تمایلات توسط عقل و وحی مدیریت نشود و انسان از آنها چشم و گوش بسته و بیتوجه به پیامدهای آن پیروی کند، این امر هیچ نقشی در شکوفایی استعداد ذاتی بشر ندارد.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا همه تمایلات انسان، نیاز وی محسوب میشود و باید برای تأمین آنها منابع کمیاب اختصاص یابند یا درصدی از آنها، نیاز کاذب و توهمی بوده و اصل و اساسی در وجود انسان ندارد؟ برای تفکیک نیازهای حقیقی از کاذب چارهای جز توجه به منشاء نیازهای انسان نیست."