چکیده:
هنر، تبلور تفکر انسان است و جایگاه هنر معماری، ناجوانمردانه در برابر فرهنگ و مذهب ، سیاست و اقتصاد، که در طول تاریخ به تبعیت از روح زمان خود درخشیده یا فقط کورسویی داشته ، بارها دزدیده یا فروخته شده است . ناپدید شدن کیفیت معماری بر اثر نادیده انگاشته شدن تفکر و ذهنیتی است که میتوانند موجب تعالی هنر معماری باشند. زوالی این چنین اصولا جامعه را به حامی بسیار مشکوکی برای معماری تبدیل میکند و معماریای که بایستی توجه ما را به مفاهیم و تفکرات هویتی جلب کند، جایش را به معماریای میدهد که تمام موضوعات با اهمیت را با نقابی از دلخوشی و تن آسایی پنهان میسازد. در این بین وجدان انسانی تنها عاملی است که متخصصین امر معماری را به بها دادن هرچه بیشتر به اخلاق حرفه ای و کاری خود سوق میدهد. هنر معماری ایرانی- اسلامی، نمونه آشکار و پردوام حضور و ظهور اخلاق حرفه ای است که در آن معماران در کسوت فتیان و جوانمردان ، جوهر هنر خویش را در خلق آثار بدیعی مصروف داشته اند. پژوهش حاضر، با درنگی صمیمانه بر احوالات این استادان در قالب فتوت نامه های معماران و بنایان و روش های اعطاء و اخذ حکمت بار آنان در پرورش طالبان راه ، سعی بر آشکار کردن نکات بسیار آموزنده ای در روند توسعه آموزش و حرفه معماری را دارد. با توجه به اخلاق معماری که هم اکنون جایگاه خود را در عرصه معماری معاصر ما از دست داده است ، مقایسه ای از این اخلاقیات وجود داشته در معماری قدیم ایران و اخلاق حرفه ای معماری موجود در کشورهای دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت . با این امید که بتوان با درس گرفتن از آنان ، حساسیت های لازم جهت ایجاد حس تعهد و اخلاق را در محیط حرفه ای به خصوص در حیطه معماری ایجاد کرد. بر این باوریم هر گامی که در این راستا برداشته شود از ضرری جلوگیری میشود و حتی باعث ماندگاری بیشتر بناها و سازه ها و بالطبع باعث هویت یافتن آنها خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر، با درنگي صميمانه بر احوالات اين استادان در قالب فتوت نامه هاي معماران و بنايان و روش هاي اعطاء و اخذ حکمت بار آنان در پرورش طالبان راه ، سعي بر آشکار کردن نکات بسيار آموزنده اي در روند توسعه آموزش و حرفه معماري را دارد.
با توجه به اخلاق معماري که هم اکنون جايگاه خود را در عرصه معماري معاصر ما از دست داده است ، مقايسه اي از اين اخلاقيات وجود داشته در معماري قديم ايران و اخلاق حرفه اي معماري موجود در کشورهاي ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت .
انسان متمدن امروزي ابتداييترين ارزش هاي انساني را در فضاهاي معماري وشهري جستجو ميکند و همواره با اين پرسشهاي اخلاقي روبرو است که آيا توانايي انجام يک کار ميتواند توجيهي بر انجام آن باشد؟ و چه چيزهايي از هويت انساني را فداي سرعت و تغيير کرده ايم ؟ کجا ايستاده ايم ؟ در اين بين وجدان انساني تنها عاملي است که متخصصين امر را به بها دادن هرچه بيشتر به اخلاق حرفه اي و کاري خود سوق ميدهد و داشتن اين دانش جمعي در ميان متوليان امر نقش کليدي و تعيين کننده آنها را در ساختن جامعه اي سالم و ارزشمند و تحقق يافتن آرمانشهر انسانها تبيين ميکند.
ثانيا رضايت خدا همه ملاکهاي يادشده را فرا مي گيرد زيرا کسي که دغدغه رضايت خداوند را دارد عدالت را رعايت مي کند، دغدغه آزادي خود و ديگران را دارد و براي رساندن بيشترين سود به بيشترين کسان تلاش مي کند و همچنين اين ملاک علاوه بر تعريف بايدها به آنها قداست نيز مي بخشد و اين قداست ضامن اجرايي اخلاق است [٥] .