چکیده:
هدف این پژوهش بررسی ویژگی های سبک تاریخ نگاری بیهقی در چارچوب نظریه هوش داستانی است. هوش داستانی (رندال، 1999) عبارت است از مجموعه توانایی های درک و بازتولید ساختارهای روایی. به عقیده پژوهشگران، می توان با استفاده از قابلیت تحلیلی این نظریه ویژگی های تاریخ نگاشتی تاریخ بیهقی را که تاکنون بررسی نشده است، مورد واکاوی قرار داد. بررسی های انجام شده نشان می دهد که بیهقی با بهره گیری از توانایی های پیرنگ پردازی، شخصیت پردازی، روایت پردازی و ژانرپردازی، سال ها پیش از ارائه نظریات تاریخ تحلیلی توسط متفکران غربی، بسیاری از اصول مورد توجه آنان را به شکلی ماهرانه مد نظر داشته است. وی با تاثیر پذیری از فراروایت های فرهنگ ایرانی-اسلامی اثری منسجم و هماهنگ با دیگر مولفه های تمدن برآمده از این فرهنگ ایجاد کرده است. در پایان، ظرفیت های ساختاری مطالعات روایت شناختی در ایجاد پیوندهای تحلیلی میان ادبیات فارسی و اصول تاریخ نگاری علمی و بومی سازی نظریه های روایت شناختی مورد بحث قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
"نکتـه جالـب درمـورد تاریخ بیهقیاین است که این اثرهم به واسطۀروانیوایجازورساییکلام موردتوجه ادبـای زبان فارسیبوده وهم بـه دلیـل دقـت ،سـندیت وعمـق قابـل توجـه مـورداسـتفادة جـدی متخصصان تاریخ قرارداشته است .
البتـه در برخیمواردشخصیت هایبدوخوب داستان دراین دنیـانتیجـۀاعمـال خـودرابـه صـورت دنیایینمیبینند؛درچنین شـرایطیشخصـیت هـایخـوب بـه ظـاهرشکسـت مـیخورنـدو شخصیت هایبدبه ظاهرمجازات نمیشوند(مانندروایت شـهادت امـام حسـین (ع )ویـاران ایشان درکربلا)؛امامخاطبان براساس فراروایت هاییکـه پـیش ازایـن درزمینـۀفرهنـ٢و مذهبشان شکل گرفته است میدانندکه بایدبه این گونه روایت هابادیدیگسترده تربنگرنـدو نتیجۀواقعیاعمال شخصیت هایداستان رادرمقیاس هایزمانیومکانیوسیع ترویـااصـولا درجهان دیگرجستجونمایند.
ازجمله تغییراتیکه بلعمیدرترجمه تاریخ طبریایجادکرده است یکیحـذف زنجیره هایاسنادیمربوط به راویان خبروگزارش هایموازیازرویدادهاییکسـان اسـت و دیگریاضافه کردن مطالب جدیدیاست که بیش ترآن هابه رویدادهایایران مربوط میشود.
به نظرنویسندگان این مقاله ونیزصاحب نظران داخلیوخارجیحوزه هایتـاریخ وادبیـات فارسیپنج ویژگیبرجسته نثـربیهقـیعبارتنـداز:٩)دقـت وپایـاییروایـت ؛٢)توجـه بـه جزئیات روایت ؛٨)شخصیت پردازیقوی؛٤)روایت پـردازیماهرانـه ؛و١)حفـظ نگرشـی تثبیت شده به تاریخ وزندگیدراکثرروایت ها.
به رسم مورخان دوران باستان ،بیهقیهمواره کوشیده است ازراه هـایمختلـف به خوانندگان خودنشان دهدکه روایت هاینقل شده درتاریخ ویازاعتبـاروپایـاییبـالایی برخوردارندواین گونه نبوده که بیهقیبه دلیل کمیاطلاعات یاغرورزیشخصییاتمایـل به داستان سراییهایخیالیودورازواقع ،سندیت تاریخ خـویش رافـدایزیبـاییآن نمـوده باشد.
درواقع بیهقیبااشاره به تفاوت میان تاریخ نویسیبدوخـوب ، خودرابه رعایت معیارهایتاریخ نویسیصادقانه ملزم میکندوپیش ازآن کـه دیگـران ایـن این دام رهیده وبدون آن که اززیباییوروانیادبیاثـرش بکاهـدنهایـت تـلاش خـودرادر حفظ راستیواعتبارروایت هایآن به کاربسته است .
نخسـت آن کـه یک روایتگرخوب قادراست بااستفادة مناسب ازابزارهایزبانیرویدادهایگذشـته ،حـال و شایدآینده رابه درستیبه مخاطب خویش منتقل نمایدومهم ترآن که ویطوریایـن کـاررا انجام میدهدکه روایت ارائه شده به لحاظ منطقیقابل قبول ورابطۀمیان رویدادهاوعلت هـا ومعلول هایداستان مشخص ودرکپـذیراسـت ."