چکیده:
سبک طنزپردازی حافظ، برخاسته از محیط اجتماعی حاکم بر قرن هشتم است. حافظ، شاعر مصلحی است که به قصد مبارزه با کژی ها و نابسامانی ها، تیغ طنز خود را بر غده ریا فرود آورده است. از لحاظ سطح فکری، طنز انتقادی او درون گراست و به طنز اجتماعی، مذهبی، فلسفی و سیاسی تقسیم می شود؛ زبان انتقادی او عفیف، غیرمستقیم و آراسته به انواع صناعت و بلاغت ادبی است. سطح ادبی اشعار طنزآمیز او همچون محتوا، متعالی است. مهمترین شگردهای طنزآفرینی او عبارتند از: متناقض نمایی، ایهام، کنایه، استعاره تهکمیه.
خلاصه ماشینی:
"در نظـر او وعـظ و ذکـر و دعـا فسـانه ای است که ریاکـاران به وسیلـة آنـها دام تزویـری ساختـه انـد تـا بـا آنچـه در محـراب و منبـر می گویند و خود در خلوت نمی کنند، مردم را در فریـب نگـه دارنـد، لـذا طوفـان عتـاب و خطاب خود را به سوی واعظان بی عمل می کشاند و می گوید: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پـرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند (همان : ٢٠٠) تظاهرات واعظانه و باد در کسوت انداختن های متکبرانة شان کـه شـمه ای از حقیقـت به دماغ شان نخورده ، سبب شده خواجه رندانه رنگ بازی های آنان را به تمسخر گیرد: گرچه بر واعظ شهر ایـن سـخن آسـان نشـود تــا ریــا ورزد و ســالوس مســلمان نشــود (همان : ٢١٦) واعظ ما بوی حق نشیند بشـنو ایـن سـخن در حضورش نیز می گویم نه غیبت مـی کـنم (همان : ٢٨٤) انتقاد شدید حافظ از صاحبان القاب و عناوین و مظاهر طریقـت و شـریعت تـا جـایی که شیخ و زاهد و مسجد و سجاده را همرنگ صوفی و واعظ از مصطلحات منفور می یابیم به هیچ وجه مبین قلـت ارادت او دربـارة ماهیـت طریقـت و حقیقـت شـریعت نیسـت بلکـه برعکس ناشی از عمق اخلاص و نمایندة تأسف و دریغ از ریاکاری و تزویر و خودپسـندی ازرق لباسان دل سیه است که با کردار خود ناموس شریعت و طریقت را زیر سؤال بردند."