چکیده:
یکی از معیارهای اساسی ارزشیابی مقالات اعم از علمی ـ پژوهشی و علمی ـ ترویجی، اهمیت و ضرورت مقدمهنویسی بر آن است. در این زمینه، صاحبنظران عرصه تحقیق و پژوهش به یافتهها و تجربههای ارزشمندی دستیافتهاند که رعایت و بهکارگیری صحیح این اصول میتواند به بهبود کیفیت ساختاری و روش نظاممند مقدمهنویسی و در نهایت مقالات منجرگردد. از جمله این اصول در حوزه مقدمهنویسی میتوان به ارائه زمینهها و دیدگاه درباره موضوع و اهمیت آن، مروری کوتاه بر متون علمی موجود، بیان منطق منجر به انجام پژوهش و بیان هدف مطالعه اشاره کرد. پایبندی به این معیارها و رعایت آن به مهارت و دقت فراوان نیاز دارد که نگارنده میزان این توجه را در شش شماره آخر مجله ادبیات فارسی دانشگاه آزاد خوی که جمعا 53 مقاله را دربرمیگرفت، مورد بررسی قرارداد و نتیجه آن شد که اکثر آنها فاقد معیارهای یادشده است.
In line with the second national conference on humanities and the second pre-conference of the economic group on explaining modernization of the subjects in the field of economics at undergraduate and graduate levels، the following points are discussed in this paper.
In order to modernize the contents and titles، the subjects in the taught in the field of economics in some top universities in the world are first investigated. These subjects are then compared with the subjects approved by the High Council of Cultural Revolution in the past thirty years and the ones implemented in recent years in some top universities in Iran. The viewpoints of the colleagues mentioned in the previous pre-conference are also compared and discussed in this paper. The result indicates that the compositions and contents of the subjects in the field of economics need to be reviewed fundamentally.
خلاصه ماشینی:
شایان ذکر است مطابق بررسی هایی که از سوی نگارندٔە گفتار حاضر انجام شده است ، تا کنون در مورد این موضوع پژوهشی انجام نشده است ، ولی می توان به موضوعات هم ردیف با آن به مقاله های «نقدی بر عناوین مقالات رشتۀ ادبیات عربی » نوشتۀ دکتر صادق عسگری و یا مقالۀ «نقدی بر عناوین و بخش های داخلی و محتوای مقالات رشتۀ ادبیـات عربـی » از سوی همان نویسنده اشاره کرد.
در جملـۀ نخسـت مقدمه ، معمولا موضوع اصلی مطالعه معرفی می شود، حال آنکه با نگاهی به طـرح مسـئله در مقدمۀ مقالات مشاهده می کنیم : ١,٣ مجلۀ شمارٔە ٩، چاپ بهار و تابستان ١٣٨٦ در مقالۀ «نقد داستان ایرج در شاهنامه » می بینیم که مقدمه با مطلبـی شـروع شـده کـه ایـن مطلب می توانست جزو متن اصلی مقاله بـوده و در آنجـا ذکـر گـردد.
٣,٣ مجلۀ شمارٔە ١١، چاپ بهار و تابستان ١٣٨٧ در مقالۀ «ارزش ادبی نهج البلاغه » نیز مقدمه با تمجید و تحسین از یک نویسنده آغاز شده و به علت آنکه موضوع مقاله بسیار کلی اسـت و در جـای خـود هماننـد تعـداد بسـیاری از مقالات دیگر قابل نقد است ، نویسندٔە محترم می بایست طرح مسئلۀ مقاله را طوری تـدوین می کرد که در وهلۀ نخست ، خواننده را از حالت گم شدن در عرصۀ بسیار وسیع آن موضوع خارج و او را به سوی نقطه ای خاص رهنمون شود.