چکیده:
زیست پذیری، یک مفهوم کلی است که با تعدادی از مفاهیم و اصطلاحات دیگر مانند پایداری، کیفیت زندگی، کیفیت مکان و اجتماعات سالم در ارتباط است. البته سنجش زیست پذیری مکان ها بدون در نظر گرفتن دانش و فرهنگ محلی امری امکان ناپذیر است. زیست پذیری به معنای توان و قابلیت یک مکان برای تامین نیازهای زیستی ساکنان اعم از مادی و غیرمادی در جهت ارتقای کیفیت زندگی و ایجاد بستر شکوفایی توانمندی های عموم شهروندان است. این تحقیق با استفاده از روش کتابخانه ای و با بهره گیری از جدیدترین منابع موجود در ادبیات جهانی تدوین شده است. نتایج این تحقیق نشان می دهد که تشبیه یک سکونتگاه به یک موجود زنده می تواند به عنوان چارچوب مفهومی قوی برای توصیف سکونتگاه زیست پذیر مورد استفاده قرار گیرد. بر این اساس، حمکروایی و مشارکت، نظارت، بررسی، یادگیری به عنوان مغز و سیستم عصبی، ارزش های عام و احساس مکان و هویت به عنوان قلب، اجتماعات محلی کامل،
فضای سبز، خوشه های صنعتی به عنوان اعضای بدن و جریان های منابع طبیعی، مسیرهای سرسبز، شبکه های انرژی، ارتباطات، حمل و نقل به عنوان سیستم گردش سکونتگاه زیست پذیر شناخته می شوند. سه رویکرد عمده برای شناسایی و سنجش زیست پذیری سکونتگاه ها وجود دارد. بر اساس پالایش دیدگاه های موجود در این دیدگاه ها، اجزای اصلی یک سکونتگاه زیست پذیر عبارت است از فضاهای عمومی و قابل حرکت پیاده، کاربری های تلفیقی، تراکم بالای محلات، مسکن مناسب و پیاده راه های سرزنده، اجتماعی و متناسب با ابعاد انسانی.
خلاصه ماشینی:
زیست پذیری به معنای توان و قابلیت یک مکان برای تامین نیازهای زیستی ساکنان اعم از مادی و غیرمادی در جهت ارتقای کیفیت زندگی و ایجاد بستر شکوفایی توانمندی های عموم شهروندان است .
با این وجود، کیفیت زندگی در هر مکان در مرکز توجه این مفهوم قرار داشته و شامل نماگرهای قابل اندازه گیری بسیار متنوعی است که معمولا تراکم ، حمل و نقل ، امنیت و پایداری ، اجزای ثابت آن را تشکیل می دهند ( ,Perogordo Madrid .
(Chicago Metropolitan Agency for Planning , 2009, p7) در حوزه حمل و نقل ، به طور سنتی معیارها بر روی مناسب بودن سیستم حمل و نقل تمرکز داشتند، و تاثیرات اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی سیستم های حمل و نقل را بر روی مکان ها و زندگی روزمره مردم مورد غفلت قرار داده بودند.
٢-١- ١- رویکرد تجربی به شهر زیست پذیر: دانشگاهیان ، جنبش ها و گروه های علاقمند میل به تعریف یک مکان خوب از طریق به کارگیری تحقیقات تجربی موجب شکل گیری اصطلاح زیست پذیری از اواخر دهه ١٩٦٠ میلادی گردید، اگرچه این اصطلاح تا اواسط دهه ١٩٧٠ میلادی بسیار کم مورد استفاده و توجه قرار گرفته بود.
"روش گرایش محلی ٢" که به وسیله داول مایرز٣(١٩٨٩) توسعه پیدا کرد، یک نمونه از تحقیقات زیست پذیری مکان محور است که داده های عینی و ذهنی را برای نمایش تصویر دقیق تری از موضوعات کیفیت زندگی محلی مورد استفاده قرار داد.