چکیده:
در ســـال های اخیر، اقتباس به عنوان شـــاخه ای جدید در نقد ادبی مورد توجه منتقدین قرارگرفته است . در ایران نیز اقتباس های مختلفی از آثار ادبی ایرانی و خارجی در چند دهه اخیر انجام گرفته اســت .ّ پله آخر (١٣٩٢) به کارگردانی علی مصــفا یکی از جدیدترین آثار اقتباســی و برگرفته از داســتان معروف «مردگان » (١٩١٤) اثر جیمز جویس (١٨٨٢-١٩٤١) است . در این مطالعه ، با استفاده از تئوری کانون دید ژرار ژنت ، به دنبال بررسی تغییر روایت از متن نوشـتاری به فیلم و پیامدهای آن خواهیم بود. تئوری کانون دید ژنت ، با معرفی سه نوع کانون دید بیرونی، درونی و صـــفر و همچنین چهار نوع روایت با توجه به ســـطح و رابطه راوی با داســـتان ، ابزار مناســـبی برای مقایســـه اثر ادبی و فیلم اقتباســـی در قالبی روایت شـناسـانه اسـت . بنابراین ، مطالعه حاضر سعی دارد با بررسی این تغییرات در روایت «مردگان » وّ پله آخر و با تکیه بر تئوری کانون دید، دربارة علل و نتایج آن ها به بحث و نتیجـه گیری بپردازد. یـافتـه هـای این مطـالعه نشـــان میدهد که تاثیر آگاهانه یا ناخودآگاه اقتباس کننده مذکر بر نوع روایت ، باعث کم رنگ شـــدن نقش لیلی و هم ذات پنداری بیشـــتر مخاطبان با قهرمان منفعل این فیلم ، یعنی خسرو شده است . علیرغم روایت پیچیدة داستان فیلم ، قضـاوت در مورد شخصیت های فیلم برای مخاطب توسط این تغییر در روایت آسان شده است .
خلاصه ماشینی:
"دو شـخصیت اصلی این فیلم و داستان جویس شباهت زیادی به هم دارند؛ همانند گرتا در داســتان «مردگان »، لیلی نیز به مردی غیر از همســر خود علاقه دارد اما تفاوت اصــلی بین شـخصیت های این دو اثر به سومین شخصیت بر میگردد.
برای مثال ، در ابتدای فیلم ، صـدای خارج از قاب خسـرو، شرح مختصری از داستان فیلم را ارائه داده و با بیان این مسئله که همواره با توالی رویدادها مشکل داشته است ، به نوعی بیننده را از یک روایت پیچیده و فاقد ترتیب زمانی آگاه میکند (دقیقۀ ٤:٥٠) که با شــیوة روایت گری جویس قرابت زیادی دارد.
(دقیقۀ ١٢:٥٦) تقریبا در اواسـط فیلم ، لیلی نیز در روایت داسـتان شـرکت کرده و برای چند ثانیه ، صـدای خارج از قاب خسـرو را میشـنویم : «دلش میخواست بره توی بغل مادرش ؛ سرشو تو لباسش فشـار بده و به جای درس و مشـق ، [خسرو ادامه می دهد] تنها تکلیفم مطالعه پیچ و خم لباس مادرم باشـه یا جزئیات در و دیوار و پنجره ها» (دقیقۀ ٣٢:٣٥).
در بحث پیرامون ســطوح مختلف روایت (برون داســتان یا درون داســتان )، صــدای خارج از قاب خســرو پس از مرگ که راوی اول این فیلم محســوب میشــود، در همان ابتدای داســتان اعلام میکند که قرار اسـت داسـتان زندگی و مرگ خود را به سمع و نظر بیننده برساند (دقیقۀ ٤:١٧).
بر اسـاس تقسـیم بندی کانون دید ژنت ، روایت کانون دید صفر داستان جویس در پله آخر، تبدیل به روایت کانون دید درونی شخصیت خسرو میشـود، اما تنها متنی که صـدای خارج از قاب لیلی در آن به توصیف موضوعی درمورد خود میپردازد، دیالوگی اسـت که مسـتقیما از داستان جویس گرفته شده است ."