خلاصه ماشینی:
"توجه به این نکته مهم است که اگرچه هدفهای داشتن رفتار مثبت و حسن نظر نسبت به تدوین بودجه، پیشنیاز و لازمه عملکرد بهتر است و این رفتار مثبت فقط به این علت است که مدیران اجرایی،اغلب بودجه تدوین شده را بیرابطه با نحوه عملکردشان میدانند مشکل را به سادگی میتوان به مدیران تفهیم کرد،اما چنین هدفهایی ممکن است ضرورتا از جانب آنان پذیرفته نشود.
بنابراین از مطالعههای روانشناسی چنین نتیجه میشود که بهترین عملکرد وقتی حاصل میشود که تعداد هدفها کم باشد و در ضمن دشواری آنها چنان باشد که برای مدیران مسئول،مفهوم و پذیرفتنی باشد(که در این صورت مدیر مسئول، هدفها را در حوزههای تواناییها و قابلیتهای شخصی خود پذیرا خواهد بود).
بنابراین اگر بودجه معرف هدفی معین و ملموس باشد، ظرفیتی بسیار قوی برای برانگیختن دارد ولی معیارهای وجودی آن باید پیشاپیش از جانب مدیر پذیرفته شده باشد تا بتواند به عنوان عامل محرکهای قوی ایفای نقش کند.
به علاوه این بحث نیز وجود دارد که گفتوگو از کار یک مدیر،تشخیص عوامل به اصطلاح غیرقابل کنترل و مقابله با آنها است حتی،برخی از عوامل غیرقابل کنترل ممکن است قابل پیشبینی باشند و در نتیجه باید در برابر نتایج سوءآنها اقداماتی صورت گیرد.
بنابراین به نظر میرسد که استفاده از بودجه به عنوان وسیله کنترل و ارزشیابی عمل کرد،بیشتر مناسب حال سازمانهایی باشد که در محیط باثبات فعالیت میکنند،در حالیکه عملکرد بودجه به عنوان ابزار برنامهریزی به هنگام مواجه شدن با محیطهای بیثبات،معنی و اهمیت بیشتری پیدا میکند."