چکیده:
نامه ها برای آگاهی یافتن از اوضاع و شرایط اجتماعی،سیاسی،تاریخی یک دوره منبع ارزشمندی به شمار می روند.در این پژوهش یکی از مکاتبات مسعود غزنوی به خلیفه قائم بامرلله که ابوالفضل بیهقی آن را نوشته و در کتاب وی متن عربی و فارسی آن موجود می باشد با استفاده ازموّلفه های فرکلاف تحلیل و چگونگی نگرش نویسنده در پردازش مناسبات قدرت با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی بررسی شده است . هنر بیهقی بهترین نمونه هنر انشائی پیشینیان است . این پژوهش که به شیوه ی توصیفی تحلیلی است بر آن است تا قدرت مسعود غزنوی را حتّی در بیعت نامه ای که برای خلیفه عباسی نوشته با انتخاب واژگان خاص ، بهره گیری از ساخت معلوم و مجهول ، ساخت وجهی اخباری ،تضاد و شمول معنایی و استناد به آیات قرآن به نمایش بگذارد. بسیاری از ظرافت های نویسندگی بیهقی در نمایش شکوه و عظمت مسعود غزنوی در برابر خلیفه با تبیین و تحلیل این نامه پدیدار می گردد.
خلاصه ماشینی:
"پس اگر بشکنم این بیعت را یا چیزی را از آن ،یا بگردانم شرطی را از شرطهای آن ،یا بشکنم رسمی از رسمهای آن ،یا بگردانم کاری را از کارهای آن نهان یا آشکارا،حیله کننده یا تأویل آورنده یا معما گوینده یا کفاره دهنده ،یا فرو گذاشت کنم یا واگذارم چیزی را از آنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام از عهد و میثاق الهی،به آن طریق که بازگردم از راهی که به آن راه می رود کسی که زبون نمی گیرد امانت را و حلال نمی داند غدر و خیانت را و باز نمی دارد او را هیچ چیز از پیمانهای بسته ،ایمان نیاورده ام به قرآن بزرگ و به آنکه او را فرو فرستاده و به آنچه به آن فرستاده شد و به آنکه بر او فرستاده ، و یکسو شدم از خدا و رسولش و خدا و رسول از من یکسو شدند، و ایمان نیاورده ام به فرشته های خدا و کتابهای او و فرستادة او و روز آخر، و هر چیزی که ملک من است در وقت گویائی من به این سوگند،یا ملک من شود در بازماندة عمرم از همچنین در عبارت " و هر چیزی که ملک من است در وقت گویائی من به این سوگند،یا ملک من شود در بازماندة عمرم از زر یا ورق یا جوهر یا ظرف یا پوشیدنی یا فرش یا متاع یا زمین و جای ،یا باغ یا چرنده یاکشت یا بستان یا غیر از اقسام ملک ،که عادت به داشتن آن جاری باشد،خواه بزرگ خواه حقیر،از ملک من بیرون است و تصدق است بر مسکینان در راه خدا، و حرام است بر من آنکه برگردد همۀ آن یا بعضی از آن به ملکیت من ، به حیله ای از حیله ها یا رویی از رویها یا باعثی از باعثها یا توریه ای از توریه ها،وهر بنده که در بندگی من است خواه نر و خواه ماده در وقت گویایی من به این قسم ،یا مالک آن خواهم شد بعد ازین ، همه آزادند در راه خدا، هیچ کدام به بندگی بر نمی گردند، و هر چاروا که دارم از اسب نعلی و استر و خر و شتر یا آنچه خواهم داشت ،رها کرده شده است به سر خود در راه خدا، و هر زنی که در عقد من است یا بعد ازین در عقد خواهد آمد مطلقه است به سه طلاق بائن ، که رجعت در او نگنجد."