چکیده:
آثار ادبی قوم و ملت ما از گذشته تا به حال نشان دهنده ی سیر فکری آن هاست . وتحلیل این آثارازجهات مختلف می تواند کمک فراوانی به روشن شدن این روند کند.خاقانی دردوره ای می زیست که اندیشه های فلسفی در ایران رواج یافته بود. وی یکی از سرمداران ستیز با فلسفه بود. یکی از جنبه هایی که وجود چنین دیدگاهی را روشن می سازد. ستیز خاقانی با عقل است .وی با تاسی از ادیشه های عرفانی از عقل تقسیم بندی صوفی مابانه ای ارائه می دهد. که آن را به عقل جهان طلب و عقل خداپرست تقسیم می نماید. عقل خداپرست را خرد می نامد و هرچیز غیر از آن را نکوهیده و مذموم می داند. این مقاله برآن شده است تا با آوردن نمونه هایی از تازش خاقانی به عقل با استفاده به دیوان او و آوردن نمونه هایی از آن و سپس تطبیق ب آثار باباافضل دیدگاه وی را مورد بررس قرار دهد.
خلاصه ماشینی:
"تخمی است خرد که جان ازو رست و روان بارو برگش آخشیج و حیوان ازتخم غرض برست و بر هست همان آباد برآن برکه زتخم است نشان (/دیوان باباافضل /رباعی ٤٦٢ ص /١٥٨) همچنین می خوانیم : اول زمکو نات عقل وجان است و اندرپی اونه فلک گردان است زین جمله چوبگذری چهار ارکان است پس معدن و پس نبات و پس حیوان است (همان /رباعی٤٩ ص ١٨) کاشی وجود عقل را عین آگاهی و دانش و یافتن خود می داند و دیگرموجودات را یافته های عقل ،عقل را نهایت روشنی وجود ومبدأومنشأ آن می داند.
عقل جهان طلب در آلودگی زند عقل خداپرست زند درگه صفا (دیوان خاقانی /ص ١٦) همه عقلم و چون عزم کنم همه تن جان شوم ان شاء الله (همان /ص ٤٠٥) کاشی نیز نفس و جان و دل را یکی می داند.
تا داروی تو درد مرا درمان شد پستیم بلندی شد و کفر،ایمان شد جان و دل وتن هرسه حجاب ره بود تن دل شدو دل جان شد و جان ،جانان شد دیوان /رباعی٢٢١/ص ٧٣ رستگاری با عقل و خرد کامل (انسان کامل ) خاقانی نیز مانند بسیاری دیگر ،عقلی که انسان رابه ملکوت می رساند همان ،دل و جان و خردمی داند و این عقل ،انسان را به دارالملک واقعی می رساند.
دارای کمال عقل پی زور و زر مشو زراد خانه ای یافته ای دوکدان مخواه همان /ص ٣٧٦ ازبررسی آثار بابا افضل نیز روشن می گردد که درباره ی گرفتاری های نفس هنگامی سخن می راند که نفس کمال نیافته است ."