چکیده:
ساختار جامعه و رسوم و عادات رایج در آن، همواره در ادب هر سرزمینی بازتاب دارد، تا حدی که میتوان مضامین ادبی مکرّر (لایت موتیف) را به نوعی بازتاب فرهنگ رایج هر اجتماع در قالب ادبی دانست. مضامین ادبی مکرّر در میان اقوام مختلف، گاه به سبب ریشه داشتن در آبشخورهای همگون یا یکسان و بعضاً از حیث توازی سنن، شباهتهای چشمگیری به یکدیگر دارند که میتوان با جستجو در کهنترین منابع و دنبال کردن سیر تکثیر یک درون مایه؛ شیوههای انعکاس آن را در ادب کلاسیک اقوامی که از دیرهنگام با هم در داد و ستد فرهنگی بودهاند بررسی کرد. در مقالة حاضر سعی بر آن است که یکی از ترفندهای شایع در عرصة ادبیات غرب و ایران که در فرهنگ کهن میانرودان و روایات سامی دیرین نیز به چشم میآید سخن رود: ترفند جابهجایی به معنی تعویض عاشق یا معشوق، از جنس مؤنث، از روی عمد یا از سر اتفاق و یا جایگزینی شخصیتها، یکی از مضامین بارز بسیاری از متون برجستة نظم و نثر، در نظام ادبی شایع در منطقهای گسترده از جهان است که از ایران کهن تا دورترین مرزهای امپراتوری روم را در بر میگیرد و حوزة میانرودان در پیوند میان این دو حوزه نقش اساسی داشته است.
خلاصه ماشینی:
در این میان، امیرخسرو که متوجه تعلیق ترفند جابه جایی و ناهمگونی آن بـا سـایر اجـزای سازندة متن شده و از سوی دیگر جای جای از آن بهره برده است ، به طریـق نظـامی بـرای پـر کردن فضای خالی در پیکرة روایت عاشقانه دست به توجیه مـی زنـد، نمونـه را، دربـارة شـکر آورده است : همـــه روز از طریــــق عــــشقبازی بـه نقـل و مـی ، کنـد عاشـق نـوازی شـــبانگه ســـوی مهمـــان پرامیـــد فرسـتد سـایه ای بـر جـای خورشـید (امیر خسرو دهلوی ، ١٩٦٢: ابیات ١٤٦٠-١٤٦١) دهــد زینگونـه شــبها چـون ظریفــان کنیــــزان را در آغــــوش حریفــــان خود انـدر مهـد عـصمت شـاد مانـد ســـمن در بنـــدو ســـرو آزاد مانـــد (همان: ابیات ١٤٦٤- ١٤٦٥) ماسکراد در میان متون تمثیلی - عرفانی ، در دفتر شـشم مثنـوی کـه آکنـده از داسـتانهـای عامیانة شبیه به ماجراهای طنز قرون وسطی است ، راه یافته است : برای مثال در حکایـت غـلام هندو که نهان با خداوندزادة خود میلـی دارد و خواجـه بـا همـسرش دسـت بـه چـارهجـویی می زنند، تا در ظاهر دختر خود را به عقد هندو درآورند، اما برای تنبیـه او شـبانه مـردی را بـه بسترش روانه می کنند: بعد از آن اندر شب گـردک ، بـه فـن امــردی را بــست حنــا همچــو زن پرنگارش کرد سـاعد چـون عـروس پس نمودش ماکیـان، دادش خـروس مقنعـــه و حلـــة عروســـان نکـــو کنـــــگ امـــــرد را بپوشـــــانید او شـمع را هنگــام خلــوت زود کــشت مانـد هنـدو بـا چنـان کنـگ درشـت (مولوی ، ١٣٧٩: ابیات٣٠٤-٣٠٧) در میان متون نثر پارسی که نیرنگ تعویض در آنها مشاهده می گردد، از جملـه مـوارد بـارز می توان ترجمة کلیله و دمنه ، هزار و یک شب و دارابنامة ابوطـاهر طرسوسـی را نـام بـرد.