چکیده:
فولکلور یا ادبیات شفاهی و بومی از جایگاه ویژهای در تمامی اقوام برخوردار است.مهم ترین ویژگی فولکلور بیان ناگفتههایی است در قالب داستانهای کودکان یا عامیانه و مردمی. این پژوهش به بررسی روانشنـاختی دو داستـان مردمی، دو روان آدمی، با دو ساختار در ظاهر متفاوت، ولی در ژرفـا همگـون میپردازد و سعی دارد از ورای این دو داستان ایرانی و فرانسوی، نهاد پنهان آنها را دریابد. با روایت هر داستان در واقع حرفهای درونمان را میزنیم. کنشگرهای خوب و بد داستانها، همان جنبههای شخصی ما و اعداد در قصهها، همان مادینگی و نرینگی درونی ما هستند. حال با نگاهی تطبیقی به بررسی ناخودآگاه جمعی میپردازیم که در قصهها به روشنی نمایان است.
خلاصه ماشینی:
"هیچ پدیدهایی بی هدف نیست و به همین دلیل ، این مقاله به گونه ایی نگاشته شده کـه گویای تصاویر ذهنی است و عناصر موجود در قصه های مردمی را که در بیشتر فرهنـگ هـا بـه آن اهمیت چندانی نمی دهند، بررسی می کند.
حال سوال این است که چرا در قـصه ایرانـی «کـدو قلقـل زن» و نـسخه اروپـایی آن «بـز کوچولو» شخصیت داستان برای حفاظت جان خود از مـرگ و نـابودی از روشهـای متفـاوت استفاده می کند و به چه دلیل ، نتیجه عملکرد شخصیت ایرانی منجر به موفقیت می شود ولـی در نسخه دیگر بز کوچولو نا موفق است و در آخر خورده می شود.
در این جا است که نقش ادبیـات تطبیقـی بـه خـوبی خودش را نشان می دهد زیرا با مقایسه و تطبیق ، به شناخت بهتر ارزشها نزد دو فرهنـگ و در پی آن به درک و شناخت یک فرهنگ ، ادبیات و سرانجام به شناخت ضمیر ناخودآگاه جمعـی ، که خود را در متن داستان نشان می دهد، می رسیم .
خود و ناخود در قصه ایرانی ، پیرزن برای فرار از دست حیوانات درنده که می داند در انتظارش نشسته اند خود را در یک کدو تنبل پنهان می شود، یعنی خـود را در قـالبی پنهـان مـی کنـد کـه از جـنس خودش نیست .
در قصه ایرانی ، به دلیل باز شدن سر کدو که همان ناخود پیرزن است ، «خود» پیرزن آشکار می شود، اما این رخداد زمانی است کـه پیـرزن فرصـت فـرار دارد و دست دشمن به او نمی رسد و پیرزن فرصت می یابد از طرف دیگر کـدو فـرار کنـد."