چکیده:
تاریخطبری از متقدمترین تواریخ عمومی است که به شیوه حدیثی- خبری تدوین شدهاست. بدین معنی که نویسنده در نقل گزارشهای تاریخی، سلسله اسناد و راویان اخبار را ذکر کردهاست. عدم توجه طبری به روایات موثق و گزارشهای تاریخی معتبر و مستند، عاملی بوده که برخی از روایات این اثر از اعتبار یکسانی برخوردار نباشد؛ چنانکه گاهی روایات متضاد و متناقض در کنار هم نقل شدهاست. پژوهش حاضر واکاوی تعیین وثاقت و عدم وثاقت روایات تاریخ الرسّل، جرح و تعدیل راویان آن در فاصلهی زمانی 11 تا 40ق است. سوال اصلی نوشتار پیشرو میزان وثاقت روایات تاریخطبری است.؟ یافتهها که به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بررسی شرححال مشایخ طبری انجام شدهاست، نشان میدهد که طبری در فاصله زمانی (11-40ق)، بیشتر از 800 روایت از سرّی و زهری نقل کردهاست. در تمامی سلسله اسناد روایات منقول از ایشان، سیف بن عمر تمیمی از راویان اخبار بودهاست. شخصیت علمی سیف، وثاقت اخبار و روایاتش از دیدگاه محدثان و رجالشناسان متقدم و متاخر مورد نقد جدی است، بنابراین وثاقت، صحت، ارزش و اعتبار روایات طبری در سالهای(11-40ق) با توجه به شاخص ارزیابی روات، مورد نقد و تردید است.
خلاصه ماشینی:
نکتـه شایان توجه آنکه طبری در فاصله زمـانی مـوردنظر(١١-١٣٢ق ) از مشـایخ خـود سـری و زهری تا پایان سال ٤٠ق اخبار و روایات تاریخی آورده است و بعـد از گذشـت ایـن سـال روایتی به نقل از آنها در تاریخ طبری مشاهده نمی شود.
بنابراین بیشـتر اخبـار و روایات تاریخ طبری در فاصله زمانی ١١- ٤٠ق ، به ویژه در موضوع اخبار رده ، فتوحـات و نبرد جمل با واسطة سری و زهری ، از سیف بن عمر تمیمی نقل شده است .
جواد علی معتقد است که سیف اثر دیگری درباره سیره و حوادث اسـلامی داشـته کـه نسـبت بـه دو کتاب قبل وی از اهمیت کمتری برخوردار بوده است و چه بسـا ممکـن اسـت تـا قبـل از روزگار ابن ندیم از میان رفته باشد(جوادعلی ، ١٩٥٤: ٥٢).
در این میان تنها محمد عنان ملحم از متأخران نظر مساعدی نسبت به سیف و اخبارش دارد و معتقد است چون سیف به روایات تاریخی خود در موضوعاتی چـون رده ، فتـوح و نقـش عبدالله بن سبا در ایجاد فتنه ، اعتقاد و اطمینانی نداشته است همین امر موجب اتهـام وی بـه جعل حدیث و تحریف تاریخ گردید.
در تاریخ طبری گزارش کامل قتل عثمان و فتنه عبدالله بن سبا بـه نقـل از شعیب بن ابراهیم از راویان سیف بن عمر آورده شده است ؛(طبری ، بی تا: ٣٣/٤) بـه جـز دو روایت که یکی از آن دو را از نصر بن مزاحم منقری (م ٢١٢ق )١٤ به طور مستقیم نقل نموده - چه بسا به کتاب الجمل وی رجوع کرده باشد- و روایت دیگر را از مکاتباتش با علـی بـن احمد بن حسین عجلی ١٥ به دست آورده است .