چکیده:
یکی از مهمترین تحولاتی که در قرون اخیر عمـان منشـا تحـولات بعـدی بـوده، تبـدیل نهـاد امامـت بـه سـلطنت و حکومت موروثی است . تاریخ عمان بعد ازاسلام تنها با حاکمیت اندیشه اباضیه قابل تفسیر و تحلیل است و اندیشـه سیاسی، مبتنی بر حاکمیت امامی است که از طرف جامعه (اهل حل و عقد) انتخاب شده باشـد. حاکمیـت اباضـیه علی رغم شدت و ضعفها و فراز و نشیب های متعدد به این سنت اصرار داشته و بدان پایبنـد بـوده اسـت و تـا قبـل از امامت یعربیها موروثی بودن امامت در میان اباضیه رایج نبود. رسـمیت قطعـی امامـت مـوروثی در دوره آل بوسـعید موجب شده تا بعضی تبدیل نهاد امامت به سلطنت یا حکومت موروثی را از زمان آل بوسعید بدانند و حـال آنکـه بـه نظر میرسد زمینه های داخلی و خارجی این تحول و تبدیل خیلی قبل از آن بصورت تدریجی در جامعه عمان شـکل گرفته بود و در دوره آل بوسعید به کمال رسید. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلـی و از طریـق مطالعـه کتابخانه ای درصدد بررسی و تحلیل سیر تحول و تبدیل نهاد امامت به سلطنت در تاریخ اباضیه عمان است .
خلاصه ماشینی:
"٩٥ را به عنوان امام خود برگزینند ( سالمی، ۱/ ۲۶۵)، لکن هنوز چند سالی از حکومت محمد نگذشته بود که نسبت به حکمی که در خصوص اموال بنی رواحه صادر کرد، در میان علما بر سـر روا بـودن و نـاروا بـودن حکم او اخـتلاف درگرفـت : ۹۰۹هــ/۱۵۰۳م (همانجـا) و از آن پـس اختلافـات بالاگرفـت و بـا مـرگ او ۹۴۲ق /۱۵۳۵م نیز بر سر جانشینی فرزندش یزکان بن محمد همچنان اختلاف ادامه یافت تا اینکه مخالفان او در۹۶۷ق /۱۵۶۰م با انتخاب امام دیگری بـه نـام عبداللـه بـن محمـدالقرن در کنـار برکـات بـن محمـد (همو،۲۷۰) عملا ادامه حاکمیت امامت اباضیه را غیر ممکن نمودند و به تعبیر سالمی با نصب چنـد امـام در زمان واحد اختلاف کلمه و پراکندگی اجتمـاع و ضـعف مسـلمانان حاصـل شـد و حکومـت از دسـت اباضیان خارج شد و به دست رؤسای قبائل افتاد (همو، ۲۷۱).
بنابراین اختلافات و تنازعات میان قبائـل بـر سـر امامت تا مرگ سیف بن سلطان (سیف دوم) ۱۱۵۶ق /۱۷۴۳م ادامه داشت چندان که مردم ماننـد یکصـد و بیست سال پیش ازآن (قبل از روی کار آمدن یعربیها) از جنگها و خونریزیها و اختلافات که به ضعف آنـان و تسلط بیگانه برکشورشان منجر شده بود به تنگ آمدند و به احمد بن سعید بوسعیدی که با اخراج ایرانیـان از عمان لیاقت و اقتدار خوبش را به ثبوت رسانیده بود روی آوردند( ابن رزیـق ، ۲۰۰۱م ، ۳۰۶ ) و بـه تبـع آنان روحانیت نیز نظرشان بر امامت احمد قرار گرفت و به نقل ازکوی بعد از ریامی نظر اهـل علـم ، حبیـب بن سالم و شیوخی که با او بودند بر امامت احمد بن سـعید بـن احمـد البوسـعیدی قـرار گرفـت و در مـاه جمادی الاخر ۱۱۶۳ق /۱۷۴۹م در رستاق همه شیوخ حاضر شدند و امامـت او را منعقـد کردنـد (ازکـوی، ."