چکیده:
ﺳﯿﻨﻤﺎی اﯾﺮان در ﻃﯽ ﺳﺎل ﻫﺎی ﺣﯿﺎت ﺧﻮد ﻓﺮاز و ﻧﺸﯿﺐ ﻫﺎی ﺑﺴﯿﺎری را از ﺳﺮ ﮔﺬراﻧﺪه اﺳﺖ. وﻟﯽ ﻫﻤﭽﻨﺎن ﺑﻌﺪ از دﻫﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ آﯾﺪ ﺳﯿﻨﻤﺎی اﯾﺮان ﺑﺎ ﻫﻤﺘﺎﯾﺎن ﺧﻮد ﺗﻔﺎوت ﻫﺎی ذاﺗﯽ ﺑﺴﯿﺎری دارد ﮐﻪ رﯾﺸﻪ ی اﯾﻦ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎ را ﺑﺎﯾﺪ در ﺳﺎل ﻫﺎی آﻏﺎزﯾﻦ و ورود ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺑﻪ اﯾﺮان ﺟﺴﺘﺠﻮ ﮐﺮد. در اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ ﺳﺮاغ اﯾﻦ ﺳﺎل ﻫﺎی ورود و اﺳﺘﻘﺮار رﻓﺘﻪ و ﺳﻌﯽ ﮐﺮده اﯾﻢ ﺗﺎ ﺗﻔﺎوت ﻫﺎ را ﻋﯿﺎن ﺳﺎزﯾﻢ. ﺑﺮای اﯾﻦ ﮐﺎر روﺷﯽ ﮐﻪ اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪ، ﺗﺒﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ اﺳﺖ. ﺗﺒﺎرﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﺮای ﻣﺎ روش ﺗﺤﻠﯿﻞ ﺷﺮاﯾﻂ وﺟﻮدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺗﮑﻮﯾﻦ ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪ ﭘﺪﯾﺪه ای اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ اﺟﺎزه را ﻣﯽ دﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺪون ﻣﺤﺪودﯾﺖ ﻫﺎی دﺳﺖ وﭘﺎ ﮔﯿﺮ ﺑﻌﻀﯽ از ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﺎ و ﻣﺘﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻤﻖ ﻣﺴﺌﻠﻪ ورود ﭘﯿﺪاﮐﺮده ﺗﺎ از ﭘﯽ آن ﺑﺘﻮان ﺗﺤﻠﯿﻠﯽ درﺳﺖ اراﺋﻪ داد.
ﻫﻤﺎن ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎری از ﻧﻈﺮﯾﻪ ﭘﺮدازان ﭼﻮن واﻟﺘﺮ ﺑﻨﯿﺎﻣﯿﻦ ﺳﯿﻨﻤﺎ را ﻣﺤﺼﻮل ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺗﻮده ای ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت آن ﻣﯽ داﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ رﺳﺪ اﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ درﻧﻬﺎﯾﺖ ﺑﺎ ﻣﺮور و ﺗﺤﻠﯿﻞ واﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎی ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺑﺮﻫﻪ ی ﭘﯿﺪاﯾﺶ و ﺗﺄﺳﯿﺲ ﺳﯿﻨﻤﺎ در اﯾﺮان ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻣﯽ رﺳﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﻨﻤﺎﯾﯽ در اﯾﺮان رواج ﭘﯿﺪا ﮐﺮد ﮐﻪ ذاﺗﺎ ﺑﺎ ﺳﯿﻨﻤﺎی راﯾﺞ در ﺳﺎﯾﺮ ﮐﺸﻮرﻫﺎ ﺗﻔﺎوت و ﮔﺎﻫﯽ ﺣﺘﯽ ﺗﻌﺎرض دارد. از دﻻﯾﻞ ﺷﮑﻞ ﻧﮕﺮﻓﺘﻦ آن ﻧﻮع ﺳﯿﻨﻤﺎ در اﯾﺮان ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ رﯾﺸﻪ داﺷﺘﻦ ﺑﺴﯿﺎری از ﺳﻨﺖ ﻫﺎ و اﻣﻮر ﻣﺬﻫﺒﯽ در زﻧﺪﮔﯽ روزﻣﺮه ی ﻣﺮدم اﺷﺎره ﮐﺮد. ﺑﺴﯿﺎری از آن ﻫﺎ ﺳﯿﻨﻤﺎ و ﻣﺸﺘﻘﺎﺗﺶ را ﻣﺴﺎوی ﺑﺎﺑﯽ اﺧﻼﻗﯽ و ﺑﯽ ﻋﻔﺘﯽ ﻣﯽ داﻧﺴﺘﻨﺪ و ﻫﯿﭻ ﮔﺎه اﺟﺎزه ی ورود ﺳﯿﻨﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﮐﺎﻣﻞ ﺟﻬﺎﻧﯽ آن را ﻧﺪادﻧﺪ. در ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺳﯿﻨﻤﺎ در اﯾﺮان ﺑﻪ ﺷﯿﻮه ای ﻧﺨﺒﻪ ﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ ﺑﺎزﺗﻮﻟﯿﺪ ﻣﯽ ﺷﻮد. ﺑﻪ ﺑﯿﺎن دﯾﮕﺮ ﺳﯿﻨﻤﺎی اﯾﺮان ﺗﻔﺴﯿﺮی ﻧﺨﺒﻪ ﮔﺮاﯾﺎﻧﻪ از ﻣﺤﺼﻮﻟﯽ ﺗﻮده ای اﺳﺖ.
خلاصه ماشینی:
"امری که تا امروز (٢٠١٦) و باگذشت حدود صدوبیست سال از آن دوران همچنان ادامه دارد و بسیار شبیه و یادآور بحث هایی است که سده ها در مورد هنر و علم انجام میشد و به نوعی این بحث ها و نظریه ها در مورد سینما، زیرشاخه و امتداد همان بحث هاست ؛ اما سینما چیز زیادی را مدیون علم گراها و دانشمندان نیست و بیشتر افرادی که وارد این عرصه شدند نگاه هنری به آن داشتند.
در همان سال ها بسیاری از کشورهای دوروبر ایران مثل ترکیه و مصر هم با ورود و گسترش سینما در کشورشان مواجه هستند، ولی آن ها چون از ما کمی متجددتر بودند رویکرد مدرن تری هم در برابر این پدیده اتخاذ کردند و شیوه مدرن تری را برای استفاده از این پدیده در پیش گرفتند و آن را بین مردم بردند و به عنوان یک رسانه از آن برای بیان نظرات خود استفاده کردند ولی در ایران با سینما هم مثل بسیاری دیگر از پدیده ها برخورد متصلب گونه و حتی متحجرانه ای شد و در دربار محصور ماند و به نوعی عامه ی مردم ار دیدن و شنیدن آن در ابتدا محروم بودند (آریا بخشایش ، ٨٣: ٢٢١)؛ و ارزش این پدیده قرن در حد اسباب بازی کاهش پیدا کرد و مدت ها طول کشید تا سینما در ایران خود را بازیابی کند؛ و گویی در روزهای نخستین یک نوع سردرگمی در مخاطب شناسی سینمای ایران وجود داشته است ."