چکیده:
رسانههای جمعی و تعامل آنها با مخضاطب, لسزوم شناخت
مخاطبان و توجه به سیاستگذاریها در رسانههای جمعی از اهم
پرسشهایی بود که با دکتر آشنا در میان گذارده و نظرات ایشان را
در این زمینه جویا شدیم.
ایشان بر این عقیدهاند که: از دیسد جامعهشناسی ارتباطات,
مخاطبان تودههای عظیمی از انسانهای پراکنده با ویسژگیهای
ناشناختهاند که هیچ گونه پیوندی با هم ندارند. وجچه مشترک آنها
همان تاثیری است که از رسانه میگیرند. بالطبع کارکرد اصلی وسایل
ارتباط جمعی برای مخاطب قرار دادن تودههاست. اگر از این وسایل
برای مخاطب قرار دادن گروههصای خاص استفاده کنیم, استفاده
اسرافآمیز از وسیلهای کردهایم که برای کار بزرگتری خلق شده
است. مخاطب رسانه میتواند کاملا فعال و یا کاملا منفعل باشد. آنچه
مهم است تعامل سه نهاد رسانه, جامعه و خود مخاطب است که بر
منفعل بودن یا فعال بودن مخاطبان دارد.
به نظر ایشان رسانهها از همان نقایص و منافذی که در شسخصیت
ما وجود دارد میتوانند بر ما نفوذ کنند. مطلوب این است که
خواستههای مخاطبان» نیازهای آنان و مصاللح سیاستگذاران
رسانهها با هم همسو باشند. باید تعریسف مطلوبی از اسان و
آرمانهای هستیشناسی او ارائه دهیسم و اصول اعتقادی خود را در
این زمینه شفاف کنیم. دکتر آشنا توصیه میکند که صدا و سیما به
مسائل اجتماعی, فرهنگی و اقتصادی روز توجه کند و برای حصل این
پژوهش و سنجش پخش عمومی به خدمت گرفته میشوند. تلویزیونهای تجاری نیز بر مبنای
نوعی همگرایی میان گفتمانهای گوناگون درباب سیاست گذاری برنامهای
پدید آمده باشد.
اشاره شد. نگارنده در این مقاله کوشیده است در وهلة نخست نشان دهد که
تحولات اخیر فناورانه در قلمرو تلویزیون, چگونه موجب بوجود آمدن
چرخشی " مخاطب محور " در پخش تلویزیونی شده است که در قالب آن؛
نقش برنامهسازی به مثابة ابزار اصلی چالش برای جلب مخاطب مورد تاکید
قرار میگیرد. در مرحلة بعد درچارچوب دو نگرش اساسی فوق, به چندین
الگوی مختلف استدلال یا خرده گفتمان اشاره شده و در پایان نوعی آهمگرایی
استدلالی " میان دو فلسفة عمده و مینا در برنامه سازی یعنی تلویزیونهای
تجاری و پخش عمومی مورد بحث قرار گرفته است.