خلاصه ماشینی:
"مع الوصف به علت فقدانافراد بومی متخصص و آموزشدیده در این زمینه که بتوانند اداره امور چنین مؤسساتی را به عهده گیرند،اغلب تعاونیها،بعد از مدتی به نادیده گرفتن مبانی اساسی تعاون در اداره امور تعاونیها متمایل گردیدند و به عبارت دیگر اصول اساسی: عضویت داوطلبانه و کنترل دمکراتیک را به کناری گذاشته و سیستم متمرکز مدیریت را وضع نمودند و چنانکه میبینیم با استقرار چنین سیستمی کارائی اقتصادی تعاونیها نقصان پذیرفت و به همین علت سهم بسیار ناچیزی در توسعه و پیشرفت اقتصادی روستاها به دست آوردند و علاوه بر آن اکثر آنها ضعیف و شکننده شدند و هنوز هم به کمکهای خارجی تکیه میکنند و به آن ادامه میدهند.
این ابهام در برداشت از مفهوم تعاون و تعاونی،یکی از مشکلات اصلی در راه تغییر جنبشهای تعاونی به سازمانهای مردمی است، سازمان و تشکیلاتی که میتواند منابع محلی را برای توسعهتن اقتصادی منطقه به حرکت درآورد و از طرفی مؤسسه اولیه و کوچکی را که دولت تشکیل داده به جنبشی داوطلبانه تغییر دهد تا افراد علاقهمند فعالانه به آن به پیوندند.
A. O) و دیگر سازمانها نشان میدهد که برنامههای تنظیم شده برای شرکت هرچه بیشتر مردم و فعالیت آنها،نقش بسیار مهمی در بالا بردن دانش و آگاهی آنان و همچنین استفاده از منابع محلی و پیشرفت متکی بر خود داشته و ضمنا در چنین فرایند و جریانی، هزینههای دولت به منظور کمکهای اقتصادی در امر پیشرفت و توسعه کاهش مییابد.
چنین اقدامی به اعضاء فرصت میدهد تا آنها تعاونیها را سازمانهای متعلق به خود بدانند و قبول نمایند که میتوانند در برنامهریزی،اجراء و کنترل فعالیتهای آن فعالانه شرکت نموده و بدین منظور منابع مالی خویش را بکار گیرند."