چکیده:
زبان یکی از ابزارهای اصلی در مشترک ساختن جهان "خود" با "دیگری" است و با اخلاق ارتباط دارد. هدف نگارندگان این مقاله این بوده است که با رویکردی پدیدارشناسانه، به منشا اخلاقی برخی بحثهای مهم در مقالات شمس تبریزیبپردازند؛ مسائلی که فهم آنها راهی به درک درست شخصیت شمس میگشاید؛ از همینروی، با بهکارگیری روش کتابخانهای و تحلیل محتوا ابتدا یکی از مهمترین مفاهیم نزد او، یعنی انزوا را مطرح و دیدگاه او را درباره مسئولیت اخلاقی در برابر خود و دیگری و رابطه اخلاق و زبان از خلال گفتههایش بیان کردهایم. سپس ضمن بیان دو نوع بهرهگیری او از زبان در قبال "دیگری" به این نکته پرداختهایم که چرا او گاه به ضرورت سخن گفتن در مقابل دیگری اعتقاد داشته و گاه قائل به برخوردی سلبی با زبان در قبال دیگری بوده است؛ سرانجام، انتقاد شمس نسبت به برخی عارفان پیش از او بهمثابه جنبهای از گفتمان در ساحت اخلاق بررسیشده است.
خلاصه ماشینی:
"com ١٤٨ / فصلنامۀ ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی ــــــــــــــــــــــ حسین علیزاده - ایرج مهرکی مقدمه بیشک درک چگونگی ارتباط شمس با "دیگری " نزد اشخاصی که مقالات او را مطالعه کرده اند، مهم به نظر رسد؛ زیرا بهانه و امکان شمس برای سخن گفتن یکسره از همین ارتباط با دیگری نشأت گرفته است ؛ همان طور که خود در جایی میگوید: «از برکات مولانا است هرکه از من کلمه ای میشنود»؛ (شمس تبریزی ١٣٩١، ج ٢: ١٣١) بنابراین ، سؤالی که برای مخاطب به وجود میآید این است که اصرار شمس در برقراری ارتباط با دیگری بر پایه چه کیفیتی از این ارتباط شکل گرفته است ؟ علاوه بر این پرسش و با در نظر گرفتن زبان در حکم اصلیترین ابزار ارتباط با دیگری، در ادامه ممکن است این پرسش ها نیز در ذهن مخاطب شکل بگیرد که شناخت شمس از زبان و اعتقاد او در بهره گیری از این ابزار برای ارتباط با دیگری چگونه حاصل شده است ؟ چرا از زبان گفتار برای ارتباط استفاده کرده است ؟ همان طور که میدانیم ، مجموعه مقالات شامل سخنانی است که شمس طی حضورش در مجالس بیان می کرده و دیگران آن را مینوشته اند."