چکیده:
غزلیات مولانا در میان آثار شاعران فارسی، افزون بر جنبه های بسیار دیگر، از لحاظ واژه ها نیز بی همتاست. گستردگی دایره واژه های مولانا به تناسب وسعت مفاهیم و مضامین شعر اوست. ذهن سیّال او. هم چنان که غالبا در ابداع و خلق معنی فعال است. در لفظ نیز از تنگنای واژه های رسمی آزاد است و تجارب تازه در موضوع و وزن، خود به خود سخن او را از کلمات و ترکیبات تازه مشحون کرده است.
شماری از کلمات شعر مولانا ترکی- مغولی هستند. از این شمار بعضی همراه میراث زبانی و ادبی خراسان به وی رسیده اند و برخی به سبب حضور در قونیه و صحبت و الفت با ترک زبانان به شعر او راه یافته اند. جست و جو در تعداد و تشخیص و تمییز این دو گروه درحد خود فوایدی دارد که شناسایی نوع گرایش مولانا به زبان ترکی و میزان تاثیر زبان و گفتار بعضی از پیرامونیان در شعر او، از جمله آنهاست. بررسیها نشان می دهد که تاکنون چنان که باید به جمع و توضیح این مجموعه پرداخته نشده است و معنی پیشنهادی بعضی از شارحان شعر مولانا برای دسته ای از آنها نیز جای تامل دارد. در مقاله حاضر، با اشاره به انواع لغات ترکی - مفعولی در غزلیات شمس و نوع تصرف مولانا در آنها، به طرح معنی واژه های پرداخته شده است که پیش از او در نظم و نثر فارسی به کار رفته اند. این جست وجو علاوه بر تاکید بر وسعت دایره واژگان، در حد خود می تواند خوانندگان و محققان را در شناخت زبان شعر مولانا یاری دهد.
Amongst the works of Persian poets, Mawlana’s ghazaliyat(lyrics) are, in addition to their many other aspects, unique in terms of the kind of the words used in them. The extent of Mawlana’s lexicon is in direct proportion with the extent of the motifs and themes of his poetry. His fluid mind, just as it is often active in creating novel ideas, hardly confines itself to the narrow circle of conventional stock words, fresh experiences in ideas and rhythms automatically filling his speech with new simple words as well as compounds and phrasal combinations.
A number of words in Mawlana’s poetry are Turkish-Mongolian. Of these some have come to him from the linguistic literary legacy of Khorasani folks, and some others have entered his verses as a result of his stay in Konya and close association with Turkish speakers. Exploring the number of these two groups of words and identifying and differentiating them is in itself useful, including the understanding of Mawlana’s nature of inclination to Turkish and the degree of the impact on his poetry of the language and speech of those around him. Studies show that this topic has so far not been addressed as properly as it should, and that the definitions suggested by some of Mawlana’s commentators for a group of such lexical items are to be doubted.
In the present article, while presenting kinds of the Turkish-Mongolian words in gazaliyat-eShams and the sort of changes Mawlana has made in them, the writers address the meanings of those words that had been used in Persian prose and poetry before Mawlana. Besides underlining the extent of the poet’s vocabulary, this study could play its part in assisting readers and researchers to further understand the language of Mawlana’s poetry.
خلاصه ماشینی:
"/ / / / / / / / / / سعدی در ضمن قصیدة معروف خود، در ستایش امیر انکیـانو بـه آیینـی اشـاره / / / می کند که اشخاص در دیـدار بـا خـان مغـول ، «حلـوا» بـه «طرغـو، ظ: طزغـو» / می برده اند: / دیگــران حلــوا بــه طرغــو آورنــد مـن جـواهر مـیکـنم بـر وی نثـار / / (سعدی ، کلیات ، ص ٧٢٥) اما مولانا «طزغو» را به گونه ای به کار می برد که گـویی از آن «غـذایی فسـادپذیر؛ «اتسز= بی نام ؛ نام خانهای ترک » هم ترکی هستند و در بیتی دیگر «طغان = طوغان ، مرغی شکاری مانند باز»، «سن سن = تو، تو؛ تویی » و «اتمک » را چنین جمع آورده است : کو شه طغان جود که من بهر اتمکی پیشش زبان به گفتن سن سن درآورم (خاقانی ، دیوان ، ص ٢٤٢) غذایی از گوشت ، مانند کباب » اراده میکند: دل کباب و خون دیده پیش کش پیشش برم گــر تقاضــای شــراب و یخنــی و طزغــو کنــد (ج ٢، ص ١١٨) در آن مطبخ درافتادم که جان و دل کباب آمد من این گندیده طزغو را نمی دانم نمی دانم برو ای باغ با نقلـت برو ای شیره با شیـرت / / / / / / / / / / / / / / که جز آن نقل و طزغو را نمی دانم نمی دانم / (ج ٣، ص ٢٠٧) / / / / گر استفراغ می خواهی از آن طزغوی گندیده / مفرح بدهمت لیکن مکن دیگر وحل خواری / / / / (ج ٥، ص ٢٥٢) / / / طغرا: [=طغری ، تغرا]، کاشغری می گوید: «تغراق ، به زبان غزی ، مهر و توقیع پادشـاه / / / / / است و ترکان این کلمه را نمی شناسند و من هم اصل آن را نمی دانم » (کاشغری ، لغات / / / / / / / / الترک ، ص ٢٣٢)."