چکیده:
هدف این پژوهش بررسی تاثیرات ارزشهای فرهنگی بر نگرش سیاسی و اقتصادی شهروندان شهر اصفهان با استفاده از الگوی ارزشهای بنیادین شوارتز میباشد. در این راستا به منظور تبیین اهمیت جایگاه ارزشهای فرهنگی در توضیح نگرشهای اقتصادی و سیاسی، سعی شد تا میزان واریانس تبیینشده نگرش سیاسی و اقتصادی توسط ارزشهای فرهنگی با متغیرهای جمعیتشناختی مورد مقایسه قرار گیرد. در این راستا نتایج پژوهش که بر اساس حجم نمونه 346 بدست آمده است نشان میدهد که اولا ارزشهای فرهنگی در مقایسه با متغیرهای جمعیتشناختی قدرت تبیینکنندگی بیشتری داشتند. ثانیا با تقسیم ارزشهای فرهنگی به 4 بعد آمادگی برای تغییر، حفاظت، خودافزایی و تعالی بر اساس نظریات شوراتز، نتایج نشان میدهد که ارزش تعالی(شامل ارزشهای جهانگرایی و خیرخواهی) باعث گرایش شهروندان به سمت تفکرات سوسیالیسم اقتصادی میشود و افرادی که از ارزشهای تعالی ضعیفتری برخوردار هستند عمدتا به سمت بازار آزاد در حوزه های اقتصادی گرایش پیدا میکنند. از سوی دیگر یافتهها در مورد نگرشهای سیاسی نشان میدهد درحالیکه ارزشهای آمادگی برای تغییر، خودافزایی و تعالی افراد را به سمت گروههای سیاسی دموکراتیک سوق میدهد، اما ارزش حفاظت باعث گرایش افراد به گروههای سیاسی محافظهکار میشود.
خلاصه ماشینی:
ثانیا با تقسیم ارزشهای فرهنگی به ٤ بعد آمادگی برای تغییر، حفاظت ، خودافزایی و تعالی بر اساس نظریات شوراتز، نتایج نشان میدهد که ارزش تعالی(شامل ارزشهای جهانگرایی و خیرخواهی ) باعث گرایش شهروندان به سمت تفکرات سوسیالیسم اقتصادی میشود و افرادی که از ارزشهای تعالی ضعیف تری برخوردار ١ استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان، نویسنده مسئول،m.
از سوی دیگر یافته ها در مورد نگرشهای سیاسی نشان میدهد درحالیکه ارزشهای آمادگی برای تغییر، خودافزایی و تعالی افراد را به سمت گروههای سیاسی دموکراتیک سوق می - دهد، اما ارزش حفاظت باعث گرایش افراد به گروههای سیاسی محافظه کار میشود.
هرچند مطالعات زیادی در حوزه علوم سیاسی در زمینه ارزشهای فرهنگی و رابطه آن با نگرشها، جهت - گیریها و قضاوتهای افراد در حوزه های سیاسی صورت گرفته است ، اما، شوارتز (١٩٩٤) با توسعه نظریه روکاچ استدلال میکند که بسیاری از ارزشهای سیاسی (از قبیل انسانگرایی، مدرنیسم ، مادیگرایی و سنت گرایی) و همچنین ایدئولوژیهای سیاسی می - توانند در قالب الگوهای ارزش بنیادین (Basic Value Type) قابل تبیین باشد.
از سوی دیگر، بارن و شوارتز(١٩٩٨) با بررسی بعد دوم ایدئولوژیهای سیاسی یعنی محافظه کاری و لیبرالیسم اجتماعی و فرهنگی نشان میدهند که احزاب لیبرال که بر روی تساهل ، گشودگی و استقلال شخصیتی تاکید میکنند بیشتر برای افرادی که بر ارزشهای جهانگرایی، خودفرمانی و انگیزش تقدم قائل هستند، مطلوب می باشد.
ثانیا در این پژوهش به بررسی اهمیت نسبی هر یک از متغیرهای ارزشهای فرهنگی(آمادگی برای تغییر، محافظه کاری، تعالی فردی و توسعه فردی) و متغیرهای جمعیت شناختی(از قبیل ؛ شکاف های سنی، تحصیلاتی، قومی، جنسیتی، مذهبی، سطح درآمد و شهری/روستایی) به عنوان عوامل تعیین کننده بر نگرش سیاسی و اقتصادی پرداخته خواهد شد.