چکیده:
همیشه و در همه حال فکر میکنیم راهحلهایی که برای مشکلات پیشروی خود و سازمان انتخاب کردهایم بهترین بوده است و وضعیت کنونی ما نیز بیشتر نتیجه تقدیر بوده است تا دخالت مؤثرمان در حل این مشکلات. دانشمندان علم مدیریت برای سازمانها هم یک دوره زندگی مثل دوره زندگی موجودات زنده در نظر میگیرند،همچنانکه موجودات زنده روزی متولد میشوند و روزی هم میمیرند،سازمانها نیز روزی به وجود میآیند،رشد پیدا میکنند،به حد بلوغ سازمانی میرسند و روزی هم مرگ آنها فرا میرسد.اما در این میان آنچه که باعث میشود مرگ سازمانها به تعویق بیفتد "خلاقیت"است،خلاقیت باعث میشود نیروهای بااستعداد در سازمان به پردازش ایدههای خود بپردازند و این ایدههای 2Lپردازش شده به نوآوری تبدیل شوند و نتیجه نوآوری،ایجاد روشهای کارآمد،اصلاح و بهبود روشهای منسوخ و کهنه،اصلاح ساختارهای ناکارآمد،افزایش بهرهوری سازمانی،افزایش رضایتخاطر و تعلق سازمانی کارکنان و..گردد و در نهایت از قبل نوآوری،سازمانی بتواند با تهدیدات داخلی و خارجی که هر سازمانی ناگزیر از آن است که با آن مقابله کند و مرگ خود را به تعویق اندازد بتواند بقای خود را ادامه دهد. در این مقاله ابتدا مفهوم خلاقیت و نوآوری تبیین شده و سپس حالتهایی که از تعامل سطوح مختلف خلاقیت و نوآوری برای سازمانها به وجود میآید بحث شده و نشان داده شده است که سازمان در کدام حالت قرار بگیرد بهترین خواهد بود و در ادامه فرایند تصفیه ایدهها به منظور نوآوری شرح داده شده است.
خلاصه ماشینی:
"کار مدیر در این رابطه این است که اجازه رشد و نمو فکر خلاق را به افراد زیردست خود بدهد اما در نظام اداری زیادند مدیرانی که به نقش خلاقیت و فکر خلاق و بقای سازمان اعتماد ندارند،این مدیران فکر میکنند برای انجام هر کاری تنها یک روش وجود دارد و آن یک رو را نیز آنها میدانند،اینها به این گفته اعتقاد ندارند که «همواره برای انجام هر کاری راه بهتری وجود دارد»1و این راه بهتر تنها از طریق ارائه راههاای بیشتر شناخته میشود به همین منظور باید فکر خلاق ایجاد نمود.
این عناصر عبارتند از:فشارهای شدید رقابتی، بین المللی شدن بازارها،پیشرفت سریع تکنولوژی و تغییرات سریع در سبک زندگی و ارزشهای مصرفکنندگان شوکی که بوسیله این عناصر و سایر نیروهای محیطی ایجاد شده بسیاری از مدیران را وادار کرده که به این فکر بیفتند که خلاقیت و نوآوری چگونه میتواند به آنها در تطبیق سازمان با محیط، تأثیرگذاری بر محیط یا انتقال منطقه نفوذ هم امروز و هم فردا کمک کند.
ج)عدم مشاهده مشارکت فعال مدیریت در جریان تغییر توسط کارکنان د)نامشخص بودن آینده سازمان از لحاظ درآمد مالی(7:ص 132) هاروی و براون4مراحل از بین رفتن مقاومت اعضای سازمان در برابر تغییرات مرتبط با بهسازی سازمان را چنین عنوان میکنند: 1-طرفداری عدهای معدود از تغییر 2-پیوستن عده زیادتری به گروه نخست 3-بروز تضاد پس از تعارضهای متعدد 4-برنده شدن نهایی طرفداران تغییر کم شدن مقاومتها و حل شدن جریانهای مختلف در کل جریان جدید سازمان(همانجا:ص 232) بهرحال باید توجه داشت که تغییر در زمانی بهتر روی میدهد که هم مدیر و هم کارکنان و هم امکانات سازمان و سایر متغیرهای متأثرر از تغییر به طور هماهنگ آنرا بپذیرند و زمینه قبلی برای ایجاد تغییر به خصوص آموزش قبلی فراهم شود(3:ص 75) فهرست منابع 1-ایراننژاد پاریزی،مهدی و پرویز ساسانگهر، سازمان و مدیریت از تئوری تا عمل،تهران:مؤسسه بانکداری ایران،1731."