نویسنده: فلاحی، کیومرث؛
دوره جدید، اردیبهشت 1380 - شماره 116 (8 صفحه - از 38 تا 45)

"دوری از بددلان و بدخواهان درس دیگر،دوری از بددلان و بدخواهان است،سیاهی رفتار اینان،آفتاب نیکی را میپوشاند و جان و تن را به تیرهگی میآلاید: زان پیشتر که جامهء جانت شود سیاه از مردم سیاه درون اجتناب کن (به تصویر صفحه مراجعه شود) سیاه درونان دلی بیدرد دارند و این بیدردی به همنشینان هم اثر خواهد داشت،صائب در خواست یاری از دون همتان را در خور کرامت انسان نمیداند: ندارد گریهکردن حاصلی در پیش بیدردان میفشان در زمین شور صائب،تخم قابل را *** نقد خود را نسیهکردن صائب از عقل است دور پیش دونان چند مالی روی چون زر را به خاک مهماننوازی در دفتر همدلی و همنوایی،مهمانداری و مسافرپروری یکی از سنتهای دیرین فرهنگ ما ست و صائب نیز چون دیگر سخندانان این بر و بوم به ستایش مهماننوازان و خوان کرم گستران میپردازد: به چشم زنده دلان خوشتر است خلوت گور ز خانهای که در آن مهمان نمیباشد مهمان روزیرسان و مایه برکت هر خوانومان است: رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب میزبان ما ست هرکس میشود مهمان ما در نگاه ادیب تبریزی ما آنچه مایه رزق صاحبخانه و میزبان است قدم پربرکت مهمان از راه رسیده است،مهمان نوازی برکتی دو سویه دارد: نه همین روزی خورد مهمان از خوان میزبان میزبان هم رزق خود از خوان مهمان میخورد البته مهمانی هم آدابی دارد،بر سفره لئیمان نباید حاضر شد زیرا: میشود در لقمهء اول ز جان خویش سیر بر سر خوان لئیمان هرکه میهمان میشود نباید بیاذن و درخواست به ضیافت دیگران رفت: بیطلب زنهار ب خوان کسی مهمان مشو گوهر بیقیمتی ریگ ته دندان مشو برای همنوازی ساز همدلی،بایستی از تکلف دوری جست تا حس خودی شدن و از خود بودن نمایان شود: تکلف مکن در سلوکی که داری چو خواهی که از خود کنی میهمان را چنانچه میزبان تنگدست بود،مهمان بایستی به گونهای رفتار کند که صاحب سفره شرمنده نشود و مردمداری جلوهء بیشتری به مهمانداری دهد: در سرای مردم بیبرگ چو مهمان شوی مهر بر لب زن فضولی را برون درگذار برآوردن حاجت دیگران مهمانپذیری یکی از جلوههای مردمداری است و برآوردن نیاز ارباب حاجت نمود دیگری از این طریق است،دولت و اقبال در گرو لطف به نیازمندان و برآوردن حاجت آنان است: بزرگانی که مانع میشوند ارباب حاجت را به چوب از آستان خویش میرانند دولت را گرهگشایی یکی از راهای طی طریق،گرهگشاییی از کار دردمندان و نیازمندان است: گره تا میتوانی باز کن از کار محتاجان چون بیکاران به ناخن گردن خود مخار اینجا شکرانه سلامت و سعادت و عمر طولانی از حال ناتوانان پرسیدن و توجه به افتادگان است: زکات صحت جسمت،خسته پرسیدن نگابانی عمر ست،پیش پا دیدن هرکس به اندازهء وسع و توانش میتواند در گشودن گرههای همنوعان دخیل باشد اگر دست گشاده نیست میتوان چهره را گشاده کرد و با لبخندی غمی از دل زدود."
- دریافت فایل ارجاع :
(پژوهیار,
,
,
)