چکیده:
در این نوشتار ابتدا به اهیمت جایگاه «شلایر ماخر» به عنوان بنیانگذار الاهیات جدید مسیحی و سپس به تاثیر «کانت» بر اندیشه وی اشاره می شود. در ادامه به تعریف دین در تفکر وی پرداخته می شود؛ در این باره گفته خواهد شد که مهمترین کار شلایرماخر مستقل ساختن دین از همه حوزه های تجربه انسانی است. بر همین اساس این نکته برجسته می شود که بین دین و اخلاق به عنوان مجموعه ای از باید و نبایدها ی انسانی، هیچ نسبت علت و معلولی برقرار نیست و فروکاستن دین به اخلاق آن چنان که در اندیشه «کانت» آمده است، از نظر «شلایرماخر» مردود است.
خلاصه ماشینی:
همین امر او را با این پرسش مواجه ساخت که آیا انجام اصلاحات در الاهیات ممکن و ضروری است ؟(p٦١,٢٠٠٠,Kung) بر این اساس اغلب مفسران و شارحان شلایرماخر اهمیت و نقش مهم وی در تفکر جدید را در حوزه دین بررسی کرده اند و کمتر به دیدگاهوی در حوزه اخلاق اشاره کرده اند.
از منظر شلایرماخر اخلاق به توسعه نظامی از وظایف و رابطه انسان ها با عالم می پردازد؛ اخلاق با مرجعیت نامحدودی که برای خود قایل است به اعمالی فرمان می دهد و اعمالی را منع می کند (pSchleirmacher٢٠,) در واقع در تفکر مدرن این اعمال یا از عقل بشری سرچشمه می گیرند( عقل نظری در الاهیات عقلی ) یا از عقل عملی (در اندیشه کانت ) و یا دین به آنها فرمان می دهد( اخلاق دینی ) که در هر حال با استقلال دین منافات دارد.
در منظر کانت خدا اصل نظام بخش معرفت انسانی است و حال آنکه [به نظر ش لایرماخر] باید اصل هستی بخش باشد» (p١٦٠,٢٠٠٠,kung) از نظر شلایر ماخر دین از مقوله اخلاق و عمل نیست ، بدین معنا که دین از راه عمل اخلاقی بر جهان تأثیر بگذارد تا عالم کائنات را به واسطه قدرت آزادی و اراده الاهی انسان ترقی و تکامل بخشد(کونگ ١٣٨٦ ص ٢١٢) به عبارت دیگر می توان گفت که از نظر شلایرماخر دین آیین دل است در حالی که اخلاق فرمان عقل یا وجدان است .