چکیده:
مسکویه تحت تاثیر حکیمان یونانی فضایل را در گام نخست به چهار دسته – حکمت، عفت، شجاعت و عدالت – تقسیم میکند و از آنها به عنوان فضایل رئیسه یاد می کند.
او بر این باور است که حکمت فضیلت قوه ناطقه است و در سایه آن انسان به شناخت امور الهی و انسانی میپردازد و عفت فضیلت قوه شهوانی است و در صورت اتصاف انسان بدین فضیلت، او بر این قوه استیلا مییابد و تمایلات شهوانی خویش را بر اساس رای و فکر صائب بکار میگیرد و از اسارت شهوات آزاد می گردد.
از دیدگاه مسکویه شجاعت، فضیلت قوه غضبیه نفس انسان است، در صورتی که این قوه تحت سیطره قوه عاقله باشد انسان به فضیلت شجاعت متصف میگردد، و از مبادرت ورزیدن به امور مهیب و خوفناک هراسی به خود راه نمی-دهد.
آخرین فضیلت رئیسه و بنیادی از دیدگاه مسکویه، عدالت است. او یادآور میشود، در صورتی انسانی بدین فضیلت متصف میگردد، که واجد سه فضیلت بنیادی پیشگفته گردد. و در مجموع، دو قوه غضبیه و شهویه مطیع و منقاد قوه ناطقه گردند. با اندک تامل در مطالب پیشگفته درمییابیم که ترابط وثیق و مستحکمی میان فضایل بنیادی و قوای نفس برقرار است. حکمت ناشی از قوه ناطقه، عفت و شجاعت از سازگاری مثبت میان این قوای سهگانه نفس ایجاد می گردد.
خلاصه ماشینی:
"او برای تبیین تناظر کمی میان فضایل بنیادی و قوای نفس میافزاید: اگر قوه (نفس ) ناطقه در حرکتش از حدود ذاتی خویش خارج نشود و در حد اعتـدال بـاقی بمانـد و نسـبت بـه معـارف حقیقی و درست تمایل داشته باشد و به اموری که شبه معارف هستند، - و افراد غیر بصیر آن هـا را معارف میپندارند، در صورتی که در حقیقت جزء جهالت ها هستند – تمـایلی نشـان ندهـد.
ممکن است کسی از مسکویه این پرسش را بنماید، شما از یک طرف مدعی هستید، نفـس دارای سه قوه است ، و از طرف دیگر مدعی هستید، فضایل بنیادی چهار تا هستند، بر این اسـاس چه ارتباطی میان فضیلت چهارم و قوای نفس وجود دارد؟ مسکویه در پاسخ به چنین پرسـش گـری مـیگویـد: در صـورت تحقـق فضـایل سـه گانـه پیش گفته ، از اجتماع این فضایل سه گانه فضیلتی نوین پدیدار میگردد که مرحله اتمـام و اکمـال آن فضایل است ، و آن فضیلت عدالت است .
او به ترابط حقیقی قوای نفس و فضایل اربعه ایقان دارد و به تصریح یـادآور مـیشـود کـه فضیلت بنیادی حکمت ، منبعث از قوه ناطقه است و فضیلت رئیسه شجاعت منتج از قوه غضبیه و فضیلت عفت ، منبعث از قوه شهویه است ، البته تحقق دو فضیلت اخیر – شـجاعت و عفـت – در گرو پیروی دو قوه – شهویه و غضبیه – از اوامر و نواهی عقـل اسـت و در صـورت تحقـق سـه فضیلت بنیادی پیش گفته ، فضیلت دیگر – عدالت – نمودار میگردد."