چکیده:
مطمئنا انقلاب مشروطه به مثابه نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایرن می باشد. از دیدگاه بسیاری از پژوهش گران جنبش مشروطه ایران در زمینه سازی برای ظهور حوادث و رویدادهای چون ظهور موج مشروطیت در خاورمیانه و یا ظهور انقلاب ایران نقش درخور توجهی داشته است بنابراین در پروسه کلان بیداری ملت های تحت ستم از جایگاه رفیعی برخوردار است.
این رویداد که کمی بیش از یکصد سال پیش اتفاق افتاد ( در 14 جمادی الاول سال 1324 ه.ق ) در نوع خود بی نظیر بود. دموکراسی های مدرن در پی حوادث نیم هاول قرن نوزدهم ( انقلاب های دموکراتیک 1830 و 1848 ) در اروپا پدید آمدند و به گونه جدیدی از روابط حاکمیت و مردم منتهی شد. تا قبل از آن هیچ یک از جوامع شرقی به شیوه دموکراتیک اداره نمی شدند. حکومت های پادشاهی، استبداد، خودکامگی، اختیار داری مردم توسط حکومتگران و ... به عنوان باور میان ملت های آسیایی شناخته شده بود.
اول بار در ژاپن نظام دموکراتیک برپا شد اما نظام دموکراتیک ژاپن به وسیله امپراطور موتسو هیتو برپا گردید و لذا تحولی از بالا تلقی می شود. اما نهضت مشروطه ایران موجب تغییر در ماهیت حکومت در پی اقدامی از پایین- توسط گروه های غیرحاکم- بوده و لذا در نوع خود اولین حکومت دموکراتیک تلقی می شود که به وسیله حکومت شوندگان ایجاد شد. حتی با وجود قرابت با اروپا، مشروطیت در ترکیه به لحاظ تاریخی پس از مشروطیت ایران روی داد. اما این تجربه ارزشمند در اولین گام خود ناکام ماند و به استبداد صغیر محمدعلی شاه قاجار ختم شد.
خلاصه ماشینی:
"سید جمال کمتر پیرامون اصول مشروطه غربی سخن گفته است اما بیشترین تأثیر را در میان مسلمین و جنبش کلان بیداری اسلامی از طریق مبارزه با استبداد و استعمار خارجی داشته است و از این نظر بـه نقل از ناظم الاسلام کرمانی می توان سید جمال را جزو پیشروان مشروطه خـواهی و حتـی جمهـوری 1 خواهی در ایران قلمداد کرد.
وقتی میرزا حسن رشیدیه که از تبریز به تهران تبعید شده بود قصد خود را برای تأسیس مدارس جدید بـه اطلاع عموم رساند سید محمد طباطبایی از آن استقبال کرد.
اگرچه این رویکرد او مورد نقد سایر روشن فکرانی قرار داشت که بر عرضه مفاهیم مشروطه در لفافه دین تأکید داشتند، اما ظاهرا آخوند زاده در بیان اندیشه های خود در قالب غربی و سکولار آن مصمم بود.
آخوند زاده در نقدی که در مورد کتاب «یک کلمه » مستشارالدوله تبریزی نوشت علی رغم تمجید از کتاب وی، تلاشهای او را برای ترکیب و هماهنگی میان اسلام و نوخواهی رد کـرد و بـه ایـن ترتیـب اندیشه های سکولار خود را بروز داد.
طالبوف مشروطیت را تقریبا با موازین غربی تفسیر می کـرد، بـدون آنکه وجوه اختلاف آن را به صراحت برجسته نماید، اما آخوند زاده اگرچه اصول مشروطه غربـی را بـا همان مبانی معرفتی تمدن مغرب زمین تعبیر می نمود اما پا فراتـر مـی گـذارد و تناقضـات میـان مبـانی اسلامی و مبانی مشروطه غربی را معرفی می کرد به طوریکه حتی نسخ برخی از آیات الهـی را تحـت عنوان پروتستانتیزم اسلامی خواستار می شد.
مورد دیگری که در اندیشه های ملکم خان نقش برجسته ای دارد نفـی اسـتبداد دینـی و سیاسـی و تأکید بر آزادی و آزادیخواهی است که در این باره بدون شک تحت تأثیر متفکران عصر روشن گری در اروپا قرار گرفته بود."