چکیده:
یکی از مهمترین اقدامات نادر شـاه افـشار در دوران حکـومتش (١١٦٠- ١١٤٨ق / ١٧٤٧-١٧٣٦م ) تلاش برای تشکیل ناوگان نیروی دریایی بود. نادر به خـوبی دریافتـه بـود کـه بـدون داشـتن یـک نیروی دریایی قدرتمند امکان تداوم لشگرکشی ها و حفظ سرحدات کـشور ممکـن نیـست ؛ امـا از آنجایی که ایرانیان قرنها بود در ساخت کشتی های جنگی و امـور دریـانوردی تجربـه ای نداشـتند؛ وی مجبور شد به روسها و انگلیسی ها متوسل شـود. جنـگ هـای نـادر بـا قبایـل تـرکمن شـمال خراسان و لزگی های داغستان در دو سوی دریای خزر به او فهمانـد کـه اهمیـت دارا بـودن چنـین نیرویی در دریای خزر کمتر از تشکیل آن در سواحل جنوبی نیست . بخت با نـادر همـراه بـود کـه یک تاجر و کشتی ساز انگلیسی به نام جان التون بـه گـیلان آمـد و خیلـی زود نقـشی محـوری در اجرایی کردن طرحهای نادر پیدا کرد. در مقابل روسها و انگلیسی هـا بـه عنـوان دو نیـروی مـوثر منطقه ، تمایلی به موفقیت این طرح نداشتند و در پی به شکست کـشاندن آن بودنـد. در ایـن مقالـه سعی ما بر این خواهد بود که با روش توصیفی -تحلیلی این روند را بررسی کنیم .
خلاصه ماشینی:
"به همین علت زمانی که نادر با به کارگیری التون دست بـه کـار سـاخت کشتی و تشکیل نیروی دریایی در خزر شد و متعاقب آن فشارها و تهدیدهای روسیه هم آغـاز گشت ؛ مقامات و بازرگانان انگلیسی هم که کل تجارت خود در روسیه را در خطر می دیدنـد، ابتدا جانس هنوی را برای بررسی اقدامات التون به ایران فرسـتاده و سـعی کردنـد بـا وعـده و وعید او را از ادامه کار باز دارند.
علت این سرسختی و وظیفه شناسی التون در منابع نیامده است و این پرسش تـاکنون بـی - جواب مانده است که از چه رو فردی که شغل اصلی او تجارت و کسب سـود بـوده و در پـی همین هدف رنج سفر از زادگاه خود به روسیه و بعدها به مناطق ناامن آسیای میانـه و ایـران را تحمل کرد؛ به ناگاه برای خدمت در یک کشور بیگانـه و در منطقـه ای بـا آب و هـوای بـسیار نامطبوع ٣ از دریافت یک مقام معتبر دولتی در کـشورش و یـا از حقـوقی چـشمگیر کـه بـه او پیشنهاد داده شد، چشم پوشید و حتی زمانی که قویترین و در واقـع تنهـا حـامی او چـشم بـر جهان فروبست و هـرج و مـرج و نـاامنی سراسـر کـشور را فـرا گرفـت و هـیچ چـشم انـداز امیدوارکنندهای هم از آینده برایش وجود نداشت ، همچنان به کار و وظیفة خود ادامه داد؟ به هر صورت در همان دوره آشوب و سرکشی قدرتمنـدان محلـی ، حـاجی جمـال فـومنی کـه از خوانین و منتفذان محلی بـود بـه رشـت رفـت و قـدرت را در گـیلان در دسـت گرفـت ."