چکیده:
تصوف یکی از سه رکن اساسی دولت صفوی بود. تـصوف و طریقـت یکـی از مهمتـرین دستمایه های صوفیان و وسیله ای برای کسب قدرت سیاسی آنان بود. تا پیش از قرن پـنجم هجری، تصوف اسلامی رشد و گسترش بسیاری یافـت و در عـصر سـلجوقیان، بـه طـرز چشمگیری میان قشرهای مختلف جامعة نفوذ پیدا کرد. بـدنبال حملـه مغـولان ومهـاجرت مشایخ ایرانی صوفیه به نواحی دیگر از جمله آسـیای صـغیر و هندوسـتان، تـصوف در آن مناطق نیز رواج یافت . از مهمترین اوصاف تصوف تا ظهور طریقت صفویه ، ظهـور علایـق شیعی در مشایخ صوفیه و رواج و قدرت یافتن سلسله های صوفیانة شیعی از جمله سلسلة صفویه ، نوربخشیه و نعمت الهیه است . در دورة صفویه تصوف وضـع پیچیـدهای یافـت .در این دوره تصوف نزد ایرانیان شهرت بسیار داشت . صفویه خود در اصل سلسله ای صوفی و منسوب به شیخ صفی الدین اردبیلی بود. شیخ صفی الدین از مشایخ مشهور صوفیه ، مریـد شیخ زاهد گیلانی بود. نفوذ معنـوی بـالای شـیخ صـفی الـدین و ارادت مغـولان بـه وی، بسیاری از آنان را از آزار رساندن به مردم باز می داشت .
خلاصه ماشینی:
"زهرا منصوری ظفر(کارشناسی ارشد ایران شناسی دانشگاه تهران) رابطه شریعت ، طریقت و حقیقت از دیدگاه شیخ صفی الدین چکیده تصوف یکی از سه رکن اساسی دولت صفوی بود.
در باب انتساب شـیخ صـفی بـه سـیادت کـه از روزگار شیخ صدرالدین مطرح شد و در روزگار شاه تهماسب به صـورت امـر مـسلم و محقـق درآمده ، در کتابهای نسب تاریخی که از قرن دهم هجری به بعد تالیف شده غالبا وارد است و چون نوبت به شاه اسماعیل رسید به صورت یکـی از باورهـای قلبـی او درآمـد.
ابوسعید نیز که مرید شیخ صفی بود از عتاب و خطاب شیخ بر خود می لرزیـد و در بسیاری از موارد که ابوسعید می خواست خاطیان را مجازات کند بـه شـفاعت شـیخ صـفی 1 رهایی می یافتند .
در یک جمع بنـدی بایـد گفت برجسته ترین جنبه های چرخش درونی طریقت صـفوی عبارتنـد از گـرایش بـه قـدرت سیاسی بر اثر رابطه مرید و مرادی با کارگزاران سیاسی ، تغییر نگرش نسبت به زنـدگی مـادی، دریافت وجوه نقد و املاک فراوان از سوی مریدان، آغاز نـوعی تـصوف بـر پایـه اشـرافیت و توجه تصوف به اهداف دنیوی معین که این گرایشها از زمان شیخ زاهد آغـاز شـد و در دوران شیخ صفی ادامه یافت .
نتیجه شیخ صفی بر تصوف عملی یعنی تهذیب نفس ، صـفای بـاطن و خـدمت بـه خلـق تاکیـد می کرد و معتقد بود حقیقت تصوف تحولی است که باید در اثـر ریاضـت ، مجاهـدت، زهـد و ١- هینتس ، والتر."