چکیده:
خاطرات و یادداشت های روزانه از منابع مهم تاریخ نگاری در دوره معاصر محسوب می شـوند؛ چراکه مسائل جزئی را به دقت در نظر گرفته و یادداشت کـرده انـد. اگـر نگارنـده خـاطرات از رجال لشکری و کشوری باشد، به احتمال زیاد پشت پرده بسیاری از وقایع و حوادث ذکر نشده در منابع رسمی را روشن کرده است . امیر اسدالله علم (١٣٥٧-١٢٨٩) از رجـال دربـار پهلـوی دوم بود که مشاغل عمده ای از جمله وزارت دربار را بر عهده داشت . وی تقریبا خاطرات خود را (در دوران وزارت دربار) روزانه ثبت کرده است و این یادداشت ها در کنار منـابع رسـمی و غیررسمی دیگر می تواند پشت پرده حوادث دوره پهلوی دوم را بازگو کند. خـاطرات علـم در هفت مجلد(که جلد هفتم در واقع می بایست جلد یکم باشد) به چاپ رسیده است ، به مسائل داخلی دربار، روابط عاطفی و دوستانه با محمدرضاشاه ، ملاقات با سفرا و حکام ممالک دیگـر، بررسی وضعیت داخلی کشور و غیره پرداخته است . در این مقاله سعی می شود مجلد ششم که چاپ یازدهم آن در سال ١٣٩٣ منتشر شده است ، بررسی شود و مطالب آن به طـور دقیـق و از دو دیدگاه نقد عناصر بیرون متن و نقد عناصر درون متن مورد بررسی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
علاوه بر آن ، هنگامی که گروهی به سرپرستی دکتر محمد باهری به امر «اعلیحضرت » برای تدوین فلسفه انقلاب شاه و مردم تشکیل می شود تا از طریق رنگ و لعاب روشـنفکری بتوانـد جذابیتی برای نسل جوان و دانشجو به وجود آورد، مجددا خودبزرگ بینـی و اسـتبداد و غـرور مفرط محمدرضاشاه تمامی تلاش های صورت گرفته توسط گروه مزبـور را بـر بـاد مـی دهـد: «١٣٥٥/٦/٢٤- عرض کردم اگر شاهنشاه [دکترینی ] doctrine برای حزب رستاخیز می خواهنـد همین که باهری و همکارانش نوشته ، کمال مطلوب است .
همین وضعیت است که علم را اندیـشناک مـی سـازد و او بخـشی از یادداشت های خود برای انتقال میزان نگرانی خود از خوی و خصلت استبدادی و مغرورانه شاه رعایت آن را ضروری می داند: «١٣٥٦/٤/١١- شاهنشاه هلیکوپتر را هدایت فرمودند و من و دو ١- همان : ص ٤٨٦- ٤٨٥.
تصویری که علم از شاه در مجلد ششم یادداشت های خود نشان می دهد، دقیقا همان یـک نفری است که جز او، کس دیگری در کشور منشأ اثر نیست ؛ نه مجلس ، نه دولت و نه هیچ چیز دیگری قدرتی ندارند.
علم ضمن بیان گفتگوی خصوصی خود و شاه به نکتـه مهمـی در ایـن مورد اشاره کـرده اسـت : «١٣٥٥/٦/٢٦- امـروز بـه مـن فرمودنـد، کـسی چـه مـی دانـد؟ اگـر موفقیت های من نبود (و نمی خواهم خودستایی کنم ، فقط به تو می گـویم )، نـه تنهـا از خـانواده پهلوی و تمام زحمات و مشقات پدر من اسمی نبود...