چکیده:
اندیشهی مرگ و تولّد دوباره ملّت عرب به طور عامّ، و فلسطین به طور خاصّ، یکی از گسترده ترین مضمونهایی است که در شعر درویش نمودیافته است. وی، با کاربرد زنجیره ای وسیع و زیبا از اسطوره هاو نمادها ی تاریخی وابتکاری، هم معنایی جدید و متمایز از اندیشهی مرگ و زندگی متعارف را ارائه می دهد، و هم آنکه،راه کسب آزادی حقیقی و زندگی شرافتمندانه را به مخاطبانش نشان می دهد. البتّه نمادها واسطوره های شعر وی اوّلا: زودیاب ورسایند. ثانیا: درخدمت انتقال پیام او هستند. کشف وبررسی این نمادها و مضامین آنها، هدفی است که نویسندگان این مقاله دنبال نموده اند.
خلاصه ماشینی:
پیشگفتار درگیری و نزاعی که دراواسط قرن گذشته در کشور فلسطین میان صهیونیست ها و فلسطینیان به وجود آمد، و همچنان نیز ادامه دارد، به یکی از رویدادهای مهم تاریخ عرب و جهان تبدیل شده است، این رویداد، ذهن بیشتر سیاستمداران و متفکرین جهان و بهویژه اعراب و مسلمانان را به خود، معطوف کرده است.
بنابرین، این مقاله در پی پاسخ به پرسشهای زیر است: 1- وجه تمایز دیدگاه محمود درویش نسبت به دیگران در بارۀ پدیدهی«مرگ و زندگی چیست؟» 2- محمود درویش، برای تحلیل پدیده« مرگ وزندگی» از چه شیوه های بیانی بهره می جوید؟ 3- آیا اسطوره ها ونمادهای محمود درویش دربارهی « مرگ وزندگی» تقلیدی اند؟ یا ابتکاری؟ فرضیههای این جستار نیز عبارتند از: 1- محمود درویش، مرگ و شهادت را نوعی زندگی، رهایی و آزادی میداند.
بدینسان، با وجود اینکه، اندیشهی مرگ و تولد دوبارۀ ملت و تمدن عرب دربسیاری ازسروده های سیاسی شاعران معاصرعرب ، به طور عام، و سرزمین فلسطین به طور خاص، بازتاب یافته است و نقش عمده ای نیز، درتعمیق وتداوم مبارزهی مردم فلسطین ایفا نمودهاند، با این همه، - ضمن قابل تقدیر بودن همه این کوششها- آنگونه که باید هیچ یک از آنها به خوبی نقش بسیار اثر بخش پدیده مرگ اختیاری و آثار زندگی بخش و هویت آفرین آن را، در چکامه های محمود درویش تبیین نکردهاند.
وی در قصیدهی«المنادیل» مرگ را به معنای زندگی دوباره به کار برده است، و برای آن ویژگی بازگشت به جاودانگی را اثبات می کند، بازگشتی که به ازسرگیری زندگی در وطن حقیقی انسان پایان مییابد: «فرحی بأن ألقاک وعدا / کان یکبر فی بعادی /مالی سوی عینیک، لاتبکی / علی موت معاد » (محمود درویش؛1994، ج1: 121): (ترجمه: شادی من در این است که تو را ببینم.