چکیده:
در این مقاله سعی شده است نظریات دوران ساز جورج بلوستون در زمینه مقایسه فیلم و ادبیات و اطلاق حالیت ابدی به فیلم،مورد بررسی قرار گیرد.تداوم نظریه بلوستون و پذیرش ضمنی آن از سوی نظریه پردازان فیلم در مقایسه با وضعیت زمان در ادبیات که از تنوع پیچیده ای برخوردار است مورد چالش قرار گرفته و این نکته را مورد توجه قرار می دهد که اگر تصویر فیلم محدود به زمان دستوری حال باشد اشکالاتی در درک و دریافت زمان مندی فیلم به وجود می آید.
خلاصه ماشینی:
تداوم نظریه بلوستون و پذیرش ضمنی آن از سوی نظریه پردازان فیلم در مقایسه با وضعیت زمان در ادبیات که از تنوع پیچیده ای برخوردار است مورد چالش قرار گرفته و این نکتـه را مـورد توجـه قرار می دهد که اگر تصویر فیلم محدود به زمان دستوری حال باشد اشکالاتی در درک و دریافت زمان مندی فیلم به وجود می آید .
با وجود فاصله زمانی قابل ملاحظه بین اولین و آخرین نظریه ها، این ادعا هم چنان باقی است که فـیلم نمـی توانـد هیچ زمان دستوری را به جز زمان حال عرضه کند اما ادبیات قادر اسـت حـوادث را در دامنه ای از زمان ها ارائه نماید.
حال ببینیم مقصود نظریه پردازان از این که ادعا می کنند فیلم رویداد را فقط در زمـان حال ارائه می کند چیست ؟ روشن است که مقصود آنها این نیست کـه فـیلم نمـی توانـد «مقیاس زمانی » یک روایت را منتقل کند.
به نظر می رسد همه این نکات از این نظریه حمایت مـی کنـد کـه تـصویر فـیلم (و همچنین رسانه فیلمی ) محدود به زمان دستوری حال است ؛ که البته بحثـی قـانع کننـده مبتنی بر واقعیات تصویر فیلم است .
حـال اگر این تناقض گفتاری را نادیده بگیریم (چرا که زمان حال به این دلیل کـه یـک زمـان دستوری است نمی تواند بی زمان تلقی شود) هنوز می توان ایدة بی زمانی تصویر فـیلم را از لحاظ مبنایی محکم یافت .
Theory of the Film: Character and Growth of a new Art. New York: Arno Bazin, Andre (1985) What is Cinema?: Volume I.