چکیده:
برای کسب کیفیت مطلوب کاری و اجرایی کردن طرح و ایده ها در یک نظام شغلی، باید از ساختار های استاندارد پیروی کرد. آنچه در شکل دادن درست به یک نظام اجرایی نقش دارد استفاده درست از منابع و داده ها است دانشی که بتواند با ساختاری تعریف شده و برنامه ریزی شده، بین سرمایه های انسانی و ساختارهای سازمانی که ارایه دهنده شغل به افراد می باشند یک رابطه مکمل و همسو برقرار نماید. شیوه کاری نظام شغلی باید با معیارهای جهانی روابط اعضا در یک سازمان مطابقت داشته باشد به توانایی های فرد اهمیت بدهد و راهکارهایی برای استفاده درست از تخصص و مهارت های سرمایه های انسانی داشته باشد مفاهیم روانشناسی باید در قوانین کاری مطرح باشد و شغل را با تعریفی درست بیان کند . کیفیت زندگی کاری زمانی به ایده آل می رسد که هم افراد در یک سازمان تعریفی درست از کار و محیط کاری داشته باشند و هم در ساختار یک سازمان تعریفی درست از منابع انسانی بیان شده باشد. به عبارتی باید دانشی سیستمی در استفاده از مهارت های کلی زندگی در نظام های شغلی تعریف شود.
خلاصه ماشینی:
٢. بیان مساله کل مفهوم زندگی یک بیان گسترده اعمال حیاتی می باشد یعنی زمانی یک زندگی ساختاری استاندارد دارد که به تمام ابعاد وجودی فرد توجه نشان دهد و بداند که کار یا شغل باید همسو با روحیات فرد باشد تا بتوان نتیجه و بهرمندی مطلوبی کسب کرد پس برای بستر سازی در یک جامعه و استفاده از تواناییها و ساخت یک جامعه مطلوب با روند کاری استاندارد، باید جهان بینی که آن جامعه به افراد می دهد یا تعریفی که ساختار نظام اجتماعی از فرد، شغل ، زندگی و جامعه بیان می کند ، باید مفاهیمی باشند که تمام ساختار اداره یک جامعه را به درستی تعریف کنند و به آن اهیمت بدهند تا چنین جامعه ای سیستمی پیوسته و منظم داشته باشد کیفیت زندگی یا شغلی یک فرد زمانی مطلوب می باشد که فرد از کار و فعالیت خود بازده روانی مثبتی دریافت نماید یعنی فعالیت شغلی باید باعث رضایتمندی در زندگی فرد شود در اینصورت شغل فرد شغلی همسو با روحیات و همسو با زندگی او می شود و اگر این همسویی در سطحی استاندارد باشد کیفیت زندگی کاری مطلوب بیان می شود و بدیهی است که چنین فردی از لحاظ شغلی فردی موفق و از لحاظ اجتماعی شهروندی مطلوب در جامعه می شود و این تبادل درست فرد با جامعه و فرد با شغل ، در ابعاد متفاوت در جامعه نمایان می شود.