چکیده:
در دنیای واقعی، مودیان مالیاتی اطلاعات خصوصی را در اختیار دارند که سازمان مالیاتی از آنها بیاطلاع بوده و یا آگاهی کافی و کاملی ندارد. همین موضوع سبب شکلگیری عدم تقارن اطلاعات میشود و اجرای عادلانه و کارآمد قانون مالیاتها را با مانع جدی مواجه میکند. عدم تقارن اطلاعات، این انگیزه را برای مودی فراهم میکند تا اطلاعات را تحریف و یا پنهان کند تا از منافع عدم پرداخت مالیات به حق بهرهمند شود (پدیده مخاطره اخلاقی). همچنین با اعطای مجوز به فعالان اقتصادی مجاز توسط دولت به فعالان اقتصادی بد، شرکتهای مطیع قانون از بازار مجوز خارج میشوند (پدیده کژگزینی). بدیهی است تشریک اطلاعات و دسترسی سازمان مالیاتی به پایگاههای اطلاعاتی و آماری مودیان، میتواند دولتها را در شناسایی و وصول مالیاتهای بهحق و عادلانه یاری رساند. در این مقاله با استفاده از آمارهای 92 کشور در دوره زمانی 2006 تا 2012 و در قالب یک مدل پانلدیتا به بررسی اثر متغیرهای تشریک اطلاعات بر نسبت مالیات به GDP پرداخته شده است. نتایج مطالعه حاکی از آن است که تشریک اطلاعات، اثر مثبتی بر نسبت اشاره شده، دارد که با مبانی نظری سازگار است، اما به لحاظ آماری معنیدار نیست.
In real world، taxpayers have private information of which tax agencies are either completely or partly not aware of. This issue gives rise to the so-called asymmetric information problem، seriously preventing tax laws from being justly and efficiently enforced. Asymmetry of information motivates taxpayer towards falsifying or concealing information، trying to enjoy benefits of failure to pay taxes (moral hazard); furthermore، by granting licenses to bad economic operators for operating as authorized economic operators، law-abiding companies may leave licensed and authorized market (adverse selection). It is obvious that، information sharing and availability of databases containing taxpayers’ information can help governments in recognizing and collecting taxes in a justly and fair manner. In this paper، using statistics from 92 countries during 2006 – 2012 (in the form of panel data)، we have studied the effects of information sharing variables on tax-to-GDP ratio. The findings indicate that، information sharing has a positive، yet statistically insignificant، effect on the ratio، which is in agreement with theoretical foundations.
خلاصه ماشینی:
"مـیتوانـد موضوع چنین معاملات و انتقالاتی بین شرکت مادر و زیرمجموعه هایش باشـد و بـدیهی اسـت کـه بـرای ایـن نقـل و انتقالات قیمت تعیین می شود که تا زمانی که بین قیمت های تعیین شده برای نقل و انتقالات با قیمت های واقعی تفاوت چشمگیری وجود نداشته باشد، اخلالی در مالیات ستانی ایجاد نمیشود، اما به دلیل اختلاف قوانین مالیاتی بین کشورها و حتی در میان مناطق مختلف هر کشور، همواره این انگیزه برای شـرکت هـا وجـود دارد تـا درآمـدهای خـود را بـه مناطقی هدایت کنند که بار مالیاتی کمتری را به آنان تحمیل کند (مهاجری، ١٣٩٣).
نتایج منعکس شده در جدول (٦) چند یافته عمده را نشان میدهد به این شرح: * متغیرهای مربـوط بـه تشـریک اطلاعـات (یعنـی عمـق اطلاعـات اعتبـاری، پوشـش دهـی اطلاعات توسط اداره های اعتباری عمومی و خصوصی و متغیرها دامی مـرتبط بـا وجـود یـا فقدان این اداره ها در طول دوره بررسی)، اثر مثبتی بر نسبت مالیات به GDP دارنـد کـه بـا مبانی نظری سازگاری دارد، اما به لحاظ آماری معنیدار نیستند."