چکیده:
در دهههای اخیر، شاهد سطحی از انسجام اخلاقی با عنوان «موازنه متأملانه گسترده» هستیم که از درجه اعتماد بالاتری نسبت به سطح محدود انسجام اخلاقی برخوردار است؛ زیرا برای توجیه یک باور اخلاقی، علاوه بر انسجام آن با باورهای اخلاقی دیگر، ضروری است آن باور اخلاقی با باورهای غیراخلاقی مناسب و مرتبط از قبیل باورهای روانشناختی، زیستشناختی، جامعهشناختی و انسانشناختی نیز منسجم باشد. آنچه اهمیت دارد این است که چنین سطحی از انسجام نیز با چالشهایی مواجه بوده و نسبت به نظریه رقیب، یعنی مبناگرایی اخلاقی موفق نیست. این نوشتار میکوشد پس از تبیین سطح گسترده انسجام اخلاقی، یعنی موازنه متأملانه گسترده، این رویکرد کلی را نقد کند. درنهایت روشن خواهد شد که اگر تصور شود یک باور اخلاقی در موازنه متأملانه گسترده، موجه است، اما این باور تنها بهطور مسامحهای موجه است؛ یعنی تا این اندازه موجه است که فاعل دلیلی معرفتی برای پذیرش یا ردّ آن گزاره ندارد و لذا نمیتوان آن را بهطور معرفتی موجه دانست.
خلاصه ماشینی:
انسجام اخلاقي و موازنه متأملانه گسترده 1 بهروز محمدي منفرد چکيده در دهه هاي اخير، شاهد سطحي از انسجام اخلاقي با عنوان «موازنه متأملانـه گسـترده » هسـتيم کـه از درجـه اعتماد بالاتري نسبت به سطح محدود انسجام اخلاقي برخـوردار اسـت ؛ زيـرا بـراي توجيـه يـک بـاور اخلاقـي، علاوه بر انسجام آن با باورهاي اخلاقي ديگر، ضروري است آن باور اخلاقي با باورهـاي غيراخلاقـي مناسـب و مرتبط از قبيل باورهاي روان شناختي، زيست شناختي، جامعه شناختي و انسـان شـناختي نيـز منسـجم باشـد.
درنهايـت روشـن خواهـد شـد کـه اگـر تصـور شـود يـک بـاور اخلاقي در موازنه متأملانه گسترده ، موجه است ، اما اين باور تنها به طور مسـامحه اي موجـه اسـت ؛ يعنـي تـا ايـن اندازه موجه است که فاعل دليلي معرفتي براي پـذيرش يـا رّد آن گـزاره نـدارد و لـذا نمـيتـوان آن را بـه طـور معرفتي موجه دانست .
براي تدقيق موزانه متأملانه گسترده در حوزه اخلاق به مثال ذيل توجه کنيـد: اگـر عمـل X، در ظاهر از حيث اخلاقي خطا باشد و من دليلي داشته باشم براي باور به اينکه ظهورات اخلاقـي در شرايط خاصي قابل اعتماد هستند، در اين صورت چنـين ظهـوري دليـل اسـت بـراي بـاور بـه اينکه «عمل X در واقع نيز اخلاقاً خطا است ».
(٢٣٥-٢٣٤ ,٢٠٠٦ ,Armstrong –Sinnott ) در اين تصوير، شـبکه گسـترده باورهـاي شخص در حوزه اخلاق ، انسجام و وفاق دارند و فـرد براسـاس آن مـيتوانـد احکـام نخسـتين و ملاحظه شده اخلاقي خود را تغيير داده و برخـي ديگـر از احکـام را جـايگزين آنهـا نمايـد؛ بـه همين خاطر، راولز تصور کرده است که اين موازنه روش خوبي براي هر کسي اسـت کـه مـي- خواهد نظريه انسجام اخلاقـي را بـه عنـوان معيـاري بـراي توجيـه باورهـاي اخلاقـي ارائـه نمايـد (٢٠ ,١٩٧١ ,Rawls).