چکیده:
رویدادهای 11 سپتامبر 2001 ، راهبرد بازدارندگی ایالات متحده در خاورمیانه را که با هجوم گسترده به عراق
در چارچوب عملیات آزادسازی کویت آغاز شده بود به راهبرد مداخلهگرایی فزاینده این کشور در منطقه تبدیل
کرد. در آغاز اتخاذ این راهبرد تازه، واشنگتن سیاست یکجانبهگرایی در پیش گرفت و امنیت خود را به حضور
نظامی هر چه بیشتر در کشورهای منطقه وابسته دانست. در چنین اوضاعی کشورهای اروپایی راه خود را بیش از پیش از آمریکا جدا کردند که این امر به ناآرامی در روابط فراآتلانتیکی و اروپایی انجامید. اما از آنجا که اوبامادیدگاهی متفاوت از بوش در برابر مسایل خاورمیانه داشت )همچون بسیاری دیگر از حوزههای بین ا لمللی(، اتخاذ سیاست چندجانبه گرایی از سوی کاخ سفید )دستکم در روابط با اروپا( از 2008 به این سو، به نزدیکی بیشتر مواضع ایالات متحده و اتحادیه اروپا در زمینه رویدادهای خاورمیانه انجامیده است. با این همه، برداشته ای متفاوت واشنگتن و بروکسل از مفهوم امنیت در خاورمیانه و راههای متفاوتی که این دو بازیگر برای برقراری امنیت در منطقه میپیمایند، طیف گستردهای از منافع اختلاف زا تا مشترک را در دو سوی آتلانتیک در برابر مسائل خاورمیانه بهدنبال دارد. در این پژوهش در پی پاسخ دادن به این پرسش اصلی بوده ایم که چرا با وجود نزدیک بودن هدفها و منافع اتحادیه اروپا و آمریکا در خاورمیانه، مواضع این دو در زمینه امنیت در این منطقه تا این اندازه متفاوت است.
خلاصه ماشینی:
"دیدگاههای ناهمگون اتحادیه اروپا و آمریکا در زمینه امنیت خاورمیانه ـ (2016-2001)/دکتر مجید عباسی ـ عضو هیأت علمی گروه روابط بینالملل ـ دانشگاه علامه طباطبایی/سمیه بهرامی ـ دانشآموخته مقطع کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه ـ دانشگاه علامه طباطبایی چکیده رویدادهای 11 سپتامبر 2001، راهبرد بازدارندگی ایالات متحده در خاورمیانه را که با هجوم گسترده به عراق در چارچوب عملیات آزادسازی کویت آغاز شده بود به راهبرد مداخلهگرایی فزاینده این کشور در منطقه تبدیل کرد.
شرکت نکردن اتحادیه اروپا در جنگ 2003 با عراق و ناتوانی کشورهای عضو اتحادیة اروپا از اتخاذ یک تصمیم مشترک در این زمینه مهمترین نقطه ضعف اتحادیه اروپا یعنی برخوردار نبودن از ارتش یکپارچه اروپایی و سیاست خارجی یکسان در برابر دگرگونیهای نظام بینالملل را نشان داد، ایالات متحده و اتحادیه اروپا متفاوت از یکدیگرند: آمریکا بازیگری است با ساختار سیاسی فدرال که توان دست زدن به اقدامات قاطع در سطح جهان و رهبری کشورهای دیگر را دارد و در برابر، اروپا دربرگیرندة گروهی از کشورهای مستقل است که با وجود تلاشهای بسیار، هنوز یک قانون اساسی مشترک ندارند.
فرضیه پژوهش نیز این است که «نزدیکی جغرافیایی، تروریسم و مسأله مهاجران عرب (متغیر مستقل)، مایه آسیبپذیری اتحادیه اروپا در صورت بیثباتی و مداخله نظامی و امنیتی در خاورمیانه شده (متغیر میانجی اول) و تا اندازهای نیز فهم مشترک کشورهای اروپایی و خاورمیانهای را از مسائل امنیتی منطقه افزایش داده است (متغیر میانجی دوم) و از اینرو برای اعضای این اتحادیه ثبات و امنیت در خاورمیانه مهمتر از آمریکا است و میکوشند تا جایی که میتوانند، خود را از ناامنیهای برآمده از مداخلات واشنگتن در خاورمیانه دور نگهدارند (متغیر وابسته)."