چکیده:
بحث از معقولات اولی و ثانوی، در ضمن مسائل پیرامون علم جا میگیرد، اما بین حکمای مسلمان بیشتر از جهت هستیشناسی مطرح شده است و آنان دغدغه تعیین نحوه تقرر این مفاهیم را داشتند. تقریبا همه حکما تا قبل از ملاصدرا تحقق خارجی این مفاهیم را محال دانسته، معتقد بودند هنگامی که یکی از این مفاهیم بر امری خارجی حمل میشود، در واقع بین یک امر ذهنی و خارجی ربطی برقرار شده است. ولی ملاصدرا بر این عقیده است که ربط میان امر ذهنی و خارجی محال است و طرفین ربط باید در ظرف تحقق ربط و اتصاف محقق باشند. اگر اتصاف در ذهن است، طرفین آن باید ذهنی باشند و اگر اتصاف در خارج است، طرفین آن باید در خارج باشند.
خلاصه ماشینی:
معقولات ثانیۀ فلسفی: مفاهیمی هستند که اتصافشان در خارج، ولی عروضشان در ذهن است؛ مانند وجود، وحدت، امکان؛ مثلا وقتی میگوییم: «زید ممکن است»، حکم امکان در واقع برای زید خارجی است، ولی عروضش در ذهن است؛ چون امکان جدای از زید نیست.
در نتیجه مفاهیمی مثل وجود و وحدت که همان معقولات ثانی فلسفی هستند، از سنخ مفاهیم ماهوی نیستند: موجود اگرچه جنس نیست و بر افراد تحت خود به نحو مساوی حمل نمیشود، همانا معنایی است که افراد آن به نحو تقدم و تأخر، در آن معنا مشترکاند.
اشکالات حکیم سبزواری بر ملاصدرا در باب ضرورت ثبوت ثابت در هلیات مرکبه و پاسخ آنها حکیم سبزواری استدلالی را که ملاصدرا در مورد ضرورت وجود موضوع و محمول در ظرف اتصاف بیان میکند، نمیپذیرد و در تعلیقه بر الاسفار مینویسد: استدلال صدرالمتألهین نزد من پذیرفته نیست؛ چون این استدلال، موجب انهدام بسیاری از قواعد فلسفی است، از جمله: 1.
بنابراین حکیم سبزواری، منطق را از زمرۀ علوم حکمی دانسته و بر این مبنا اشکال را موجه دانسته و آنگاه در رفع آن میگوید: معقولات ثانیه نیز صفات موجودات خارجیه هستند [و بحث از آنها بحث از احوال موجودات خارجی است]؛ برای مثال، کلیت [که یک معقول ثانی منطقی است] صفت انسانی است که در ذهن تعقل شده است و ماهیت انسان در عقل، عین ماهیت آن در خارج است.
پس فلسفه با صرفنظر از اینکه منطق از علوم حکمی بوده و ناظر به حقایق خارجی باشد و یا آنکه به عنوان علم آلی خارج از حوزۀ حکمت باشد، به بحث دربارۀ معقولات ثانی فلسفی میپردازد و اگر این دسته از معقولات، وجود خارجی نداشته باشند، تعریف حکمت به علم به واقع مخدوش خواهد بود.