چکیده:
اختلال شخصیت الگوی پایداری از رفتار و تجربه درونی است که با انتظارات فرهنگی به میزان قابل ملاحظه ای مغایرت دارد، فراگیر و انعطاف ناپذیر است، در دوران نوجوانی یا بزرگسالی آغاز می شود، در طی زمان پایدار است و به پریشانی و اختلال منجر می شود یکی از انوع اختلالات شخصیت، اختلال شخصیت وابسته است. این به واقع سازگارانه و طبیعی ست که آدمیان نیازمند برقراری ارتباط با دیگران و یاری گرفتن از آن ها باشند، اما در افراد دارای اختلال شخصیت وابسته این نیازهای وابستگی بیش از اندازه بوده و می توانند کاملا مشکل ساز باشند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر خودکارآمدی زنان دارای شخصیت وابسته است. بدین منظور از میان زنان مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره شهر تهران تعداد 30 نفر که بر اساس آزمون میلون (MCMI) دارای شخصیت وابسته بودند به صورت در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در معرض 10 جلسه رفتار درمانی دیالکتیکی و گروه کنترل در لیست انتظار قرار گرفت. پیش از انجام مداخلات و بلافاصله پس از انجام مداخلات هر دو گروه به وسیله آزمون خودکارآمدی عمومی شرر مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد در بین گروه های آزمایش و کنترل، با ثابت نگه داشتن اثر پیش آزمون، تفاوت معنادار وجود دارد p<0.01. در نتیجه اثربخشی رفتار درمانی دیالکتیکی بر بهبود خودکارآمدی زنان دارای شخصیت وابسته تایید می شود.
خلاصه ماشینی:
شیوع این اختلال را ١٤ درصد از افراد دارای اختلال شخصیت و ٢/٥ درصد از کل جامعه برآورد کردهاند و بروز اختلال شخصیت وابسته در زنان در مقایسه با مردان بیش تر است (-Dexter &amp;Borroni, Carretta, DeLinehan.
افراد با خودکارآمدی قوی اهدافی دشوارتر را انتخاب میکنند، آنها به موقعیت ها و شرایط توجه میکنند به جای آنکه به موانع اهمیت دهند در نظریه یادگیری اجتماعی، رشد خودکارآمدی به عنوان قضاوت از چگونه انجام دادن کاری در موقعیت مورد انتظار، مفهوم اصلی فعالیت انسان هاست ( &amp; KHoshnevisan (Afrooz, 2011 افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته مانند دیگر انواع اختلالات شخصیت ، به دنبال درمان خود اختلال نیستند بلکه ممکن است به دلیل مشکلاتی که از این اختلال در زندگیشان پیش آمده مراجعه نمایند.
بختیاری براتی(١٩٩٦) برای سنجش روایی سازه ای مقیاس خودکارامدی عمومی، نمره های بدست آمده از این مقیاس را با اندازههای چندین ویژگی شخصیتی (مقیاس کنترل درونی و بیرونی راتر، خرده مقیاس کنترل شخصی، مقیاس درجه اجتماعی مارلو و کران و مقیاس شایستگی بین فردی روزنبرگ) همبسته کرد که همبستگی پیش بینی شده بین مقیاس خودکارآمدی و اندازههای ویژگیهای شخصیتی متوسط (٠/٦١ و در سطح ٠/٠٥ معنادار) و در راستای تایید سازه مورد نظر بود (٢٠٠٦ ,Sharharay &amp;Keramati, ).
فرضیه نخست پژوهش : رفتار درمانی دیالکتیکی بر بهبود خودکارآمدی زنان دارای اختلال شخصیت وابسته موثر است (جدول ٥).
فرضیه دوم پژوهش : رفتار درمانی دیالکتیکی بر بهبود حمایت اجتماعی ادراک شده زنان دارای اختلال شخصیت وابسته موثر است (جدول ٩).
فرضیه سوم پژوهش : رفتار درمانی دیالکتیکی بر بهبود مشکلات بین فردی زنان دارای اختلال شخصیت وابسته موثر است (جدول ١٣).
هم چنین ، این پژوهش نشان داد که رفتار درمانی دیالکتیکی بر بهبود مشکلات بین فردی زنان وابسته موثر است .