چکیده:
یکی از جدیدترین دستگاه های فکری و فلسفی که اکنون در مغرب زمین گسترش یافته است «فلسفه تحلیلی » یا «فلسفه تحلیل زبانی » است. دیدگاه رایج این است که فلسفه مزبور منشای انگلیسی - آمریکایی دارد و راسل و مور نیز از بانیان آن هستند؛ ولی مایکل دامت معتقد است که خاستگاه واقعی فلسفه تحلیلی آلمان، و فرگه نیز موسس و پیش گام آن است؛ زیرا تحلیل فلسفی چیزی جز تحلیل اندیشه ها از رهگذر زبان نیست و این همان رسالتی است که نخستین بار فرگه آن را مطرح کرده بود. این نظام که با تحلیل برخی از گزاره های معرفتی بشر آغاز شده، اکنون تا مهم ترین گزاره های ساختاری فکر و فهم بشر، گسترش یافته است. مهم ترین رویکرد این نظام، تحلیل زبان برای تبیین بازنمود واقع است که در واقع، نخستین نقش و وظیفه فیلسوف نیز به شمار می رود. در این نوشتار به مهم ترین مباحث فلسفه تحلیلی از جمله بینش، مبانی نظری (شناخت شناسی- انسان شناسی- ارزش شناسی)، گرایش تربیتی، ماهیت تعلیم و تربیت، اهداف تعلیم و تربیت، روش های تعلیم و تربیت و برنامه درسی و فواید و نتایج فلسفه تحلیلی پرداخته و در ادامه فلسفه ی زبان، حوزههای معرفتی ناظر به زبان و اهم مباحث فلسفه زبان (مباحث مربوط به نظریه معنا، مباحث مربوط به نظریه حکایت یا ارجاع، مباحث مربوط به کاربردشناسی فلسفی) مورد بحث قرار می گیرد.
خلاصه ماشینی:
ديدگاه رايج اين است که فلسفه مزبور منشأي انگليسي- آمريکايي دارد و راسل و مور نيز از بانيان آن هستند؛ ولي مايکل دامت معتقد است که خاستگاه واقعي فلسفه تحليلي آلمان ، و فرگه نيز مؤسس و پيش گام آن است ؛ زيرا تحليل فلسفي چيزي جز تحليل انديشه ها از رهگذر زبان نيست و اين همان رسالتي است که نخستين بار فرگه آن را مطرح کرده بود.
در اين نوشتار به مهم ترين مباحث فلسفه تحليلي از جمله بينش ، مباني نظري (شناخت شناسي- انسان شناسي- ارزش شناسي)، گرايش تربيتي، ماهيت تعليم و تربيت ، اهداف تعليم و تربيت ، روش هاي تعليم و تربيت و برنامه درسي و فوايد و نتايج فلسفه تحليلي پرداخته و در ادامه فلسفه ي زبان ، حوزه هاي معرفتي ناظر به زبان و اهم مباحث فلسفه زبان (مباحث مربوط به نظريه معنا، مباحث مربوط به نظريه حکايت يا ارجاع ، مباحث مربوط به کاربردشناسي فلسفي) مورد بحث قرار ميگيرد.
(دامت ٣، ١٩٩٨) فلسفه ي زبان ٤ : از مهم ترين جريان هاي فلسفه تحليلي است که عبارت است از اين تفکر که معنا و محتواي الفاظ فلسفي با عمل زباني تبيين ميشوند و فيلسوف بايد به استعمالات حقيقي واژه هايي که ملازم با مفاهيم فلسفياند، توجه نمايد.
com/topic/philosophy-of-language) زماني که واژه فلسفه زبان به کار گرفته ميشود عمدتا براي اشاره به جريان فلسفه تحليلي در کشورهاي آنگلوساکسون است که ريشه هاي اوليه آن در آلمان و اتريش ابتداي قرن بيستم است (www.
جان سرل ، فلسفه زباني را چنين تعريف کرده است : «فلسفه زباني، عبارت است از تلاش براي حل مسائل فلسفي خاص از طريق توجه به کاربرد معمولي واژه هاي خاص يا ديگر مؤلفه هاي يک زبان خاص .