چکیده:
داستان این پژوهش تحلیلی، مبنی بر تغییر اجتماعی است. مدل روانشناختی این ایدئولوژی تغییر، دکتر محمدنژاد به عنوان الگویی تاثیرگذار برای خانواده ها می باشد. پیام های تغییرات اجتماعی او ارزنده است، لذا ایشان « پزشک خانواده » هدف فلسفه ی تغییرات اجتماعی خود را چنان به خواننده پیوند می دهد که مخاطب پس از به پایان رساندن مطالعه ی این مقاله، گویی دقیقا به ژرفای تغییرات دیدگاه او پی می برد. بنابراین سوال اصلی مقاله حاضر این است که در زندگی چقدر برای افکارمان ارزش قائل بوده ایم؟ چقدر مهم بوده ایم که مثبت فکر کنیم تا به دنبال آن اعمالمان هم مثبت شود؟ اینکه انسان های آسیب دیده از زندگی آموخته اند با عوض کردن طرز تفکرشان و دید بهتر به زندگی اجتماعی و بهره گرفتن از دیدگاه های شعرایی چون مولانا و فیلسوفان بزرگی همانند سقراط و افلاطون و روانشناسان و نظریه پردازانی چون آلبرت بندورا، ویکتورفرانکل و آلبرت الیس، با انجام اعمال مناسب تغییر و با طرز تفکر جدید، اینگونه بتوانند خود و دنیایشان را مثبت مدیریت کنند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین سؤال اصلی مقاله حاضر این است که در زندگی چقدر برای افکارمان ارزش قائل بودهایم؟ چقدر مهم بودهایم که مثبت فکر کنیم تا به دنبال آن اعمالمان هم مثبت شود؟ اینکه انسانهای آسیبدیده از زندگی آموختهاند با عوض کردن طرز تفکرشان و دید بهتر به زندگی اجتماعی و بهره گرفتن از دیدگاههای شعرایی چون مولانا و فیلسوفان بزرگی همانند سقراط و افلاطون و روانشناسان و نظریهپردازانی چون آلبرت بندورا، ویکتورفرانکل و آلبرت الیس، با انجام اعمال مناسب تغییر و با طرز تفکر جدید، اینگونه بتوانند خود و دنیایشان را مثبت مدیریت کنند.
یافتههای پژوهش مقاله حاضر دارای ارزش ادبی و فلسفی و پیشگفتاری است پرجذبه و ارزندهترین جنبش روانشناسی روزگار ما و نظریهپردازی صاحبنظرانی که به معنای واقعی، زندگی میلیونها انسان را درک کرده و از آن رنج بردهاند تا به عنوان نمونه بتوانیم، گوشههای اندکی از نظریات اخلاقی، تربیتی و روانشناختی آنان را با محوریت این پژوهش به قلم آورده که همانا خانواده و تغییرات اجتماعی با تأکید بر بررسی نگاه تغییرگونه جامعهشناختی دکتر طیار محمدنژاد و مقایسه اثربخشی آن روی خانوادهها و مردم، گویی پژوهش حاضر جانی تازه گرفته و دوای درد هزاران انسان دردمند، درجهت استفاده از مطالب ارزشمند آن، مورد توجه قرار خواهد گرفت و امید است به مراتب، مفید فایده واقع شود.
در مبنای روانشناختی، الیس بیان میکند، اگرچه انسان از نظر بیولوژیکی تمایل شدیدی به مضطرب کردن خود و تخریب نفس دارد، اما او در اجتماعی زندگی میکند که سبب پارهای از نابسامانیهای رفتاری است و اگر به تواناییهای خود آگاهی نداشته باشد، در آن صورت ممکن است، دست به خود تخریبی زده و باورها و افکار غیرمنطقی بر رفتار او حاکم شود."