خلاصه ماشینی:
برای گذر از این بخش و رسیدن به دیگر نقد و نظرها،خواننده محترم را به مقاله خود ارجاع میدهم که در آنجا از هردو صاحب گفتار فوق به عنوان چهرههای نظریهپردازی بازار آزاد در اقتصاد ایران نام برده و شواهد آورده شده است.
اما به خواننده یادآورد میشوم که اگر بنا بر نقد خارج از پارادایم متن بود، سرنوشتسازترین مبنا در بحث دو انتخاب فوق(لیبرالیسم از گونههای دموکراسی و سرمایهداری از الگوهای توسعه)در میگرفت و حتی مرور آراء منتقدان بلندقامت لیبرالیسم و سرمایهداری برای نشان دادن کاستیها و تالی فاسدهای این دو انتخاب کفایت میکرد.
البته برای ما نیز برپایی نظامی که آزادی نقد و عمل سیاسی-اقتصادی را حق مردم و موجب سلامت و کارآیی نظام بداند،مطلوب است اما با صحبت بیقید و وصف(مطلق) از دموکراسی نمیتوان تحقق ارزشهایی را قطعی دانست.
آیا همین کافی نیست که در اقتصاد بخش عمومی متعارف،انحصار را از مهمترین موارد شکست بازار برمیشمرند؟23 البته در الگوی توسعه مبتنی بر انباشت سرمایه،از قلههای ثروت(حتی انحصاری) استقبال میشود اما با درههای ناگزیر محرومیت چه باید کرد؟مهمتر از آنکه اگر این محرومیت اقتصادی به کاهش مشارکت و اثرگذاری سیاسی یا نقشآفرینی صوری یا محرومیت از ابزارهای جامعه مدنی(اعم از بیان،تبلیغ،جریانسازی و رقابت حزبی) بینجامد،چه جایی برای سخن از دموکرسی؟ کسانی که انحصارهای پنجگانه سرمایهداری جهانی(مالی،ارتباطاتی،تکونولوژیکی و...
33 ما در پی آن نیستیم که فهرستی از تناقضات منطقی و تجربی دموکراسی و توسعه به سبک سرمایهداری را تهیه کنیم و در این مقاله تنها به همین مورد بسنده میکنیم که اقتصاد بازار آزاد،نابرابریهای موجود در بین عوامل اقتصادی را میپذیرد و آنها را در دل خود میپروراند،در صورتیکه دموکراسی مبتنی بر حقوق مساوی تمامی شهروندان است.