چکیده:
حکمت محض و اجتماعی علامه طباطبائی شامل نظریه و نظام فلسفی سیاسی متعالی است که با استنباط یا امتداد دیدگاه ایشان از آثار و آراء وی قابل استخراج است. علامه طباطبائی بسان بسیاری از حکمای اسلامی، به تاسی از رویکرد و آموزههای توحیدی قرآنی و روایی مکتب دینی مدنی اسلام، انسان را مستخدم بالطبع میدانند. وی بر جامعهگرایی انسان تاکید دارد و طبع اجتماعی انسان را سیاستنگر و سیاستگرا میداند. ایشان از این ویژگی، ریاست و مرئوسیت با تعبیر به اعتباریات بعد از اجتماع یاد میکند. میتوان علامه طباطبائی را در قیاس با حکمای مدنی و سیاسی برجسته همانند فارابی، خواجه نصیر، صدرالمتالهین یا علامه جعفری، حکیم اجتماعی تلقی نمود. حکمت اجتماعی علامه، ظرفیت بسیاری برای تداوم، تکمیل و تولید یا بازتولید حکمت اجتماعی سیاسی دارد. این مقاله صرفا بر حکیم اجتماعی بودن علامه طباطبائی تاکید میکند.
خلاصه ماشینی:
"امید است در تداوم و تکمیل این سیر تا مرز ساختار کامل نگاه، نظریه و نظام حکمت سیاسی متعالی، این مسیر ناتمام در پیش گرفته شود و پیش رود؛ آنهم حکمت مدنی، اجتماعی و سیاسی و حکومت متعالی بهعنوان ضرورتی اجتنابناپذیر بهعنوان زیرساخت راهبردی، بلکه راهبرد زیرساختی حکومت حکیمانة جمهوری اسلامی ایران، چه در ترسیم و تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت خود و تحول علوم، بهویژه انسانی، اجتماعی و سیاسی، تا مرز تجدید و تأسیس تفکر مدنی و تمدن نوین اسلامی؛ چنانکه به تعبیر بلند رهبری معظم: همانگونه که فلسفة صدرایی - که خود او بحق آن را «حکمت متعالیه» نامیده ـ در هنگام پیدایش خود، نقطة اوج فلسفة اسلامی تا زمان او و ضربهای قاطع بر حملات تخریبی مشککان و فلسفهستیزان دورانهای میانة اسلامی بوده است، امروزه پس از بهرهگیری چهارصدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی و نقد و تبیین و تکمیل در حوزههای فلسفه، و ورز یافتن با دست توانای فلاسفة نامدار حوزههای علمی، بهویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نهتنها استحکام، بلکه شادابی و سرزندگی مضاعفی گرفته و میتواند در جایگاه شایستة خود در بنای فرهنگ و تمدن، بایستد و چون خورشیدی در ذهن انسانها بدرخشد و فضای ذهنی را تابناک سازد(پایگاه آثار رهبری).
بدینسان، برترین وجوه قوت و اصالت نگاه، نظریه و نظام فکری، علمی و حکمی علامه، لزوما فلسفه و حکمت سیاسی و حتی محض و نظری وی نبوده، بلکه همین مبحث معرفتشناسی ایشان است که ظرفیت لازم و کافی برای امتداد و بازتولید معرفتشناسی سیاسی تا مرز تحول و تکمیل، حتی تأسیس حکمت و علم سیاست متعالی و بلکه علم و حکمت مدنی، اجتماعی و سیاسی را دارد."