چکیده:
فاصله سالهای 1372 تا 1374، سالهای ورود نسلی به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود، که تحولات مهمی را در علوم اجتماعی ایران رقم خواهند زد و دکتر عباس کاظمی البته یکی از استعدادهای درخشان این دوره بوده است. او اخیرا به عنوان عضو هیات علمی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران پذیرفته شده است. کتاب «جامعهشناسی روشنفکری دینی در ایران»، رساله پایاننامه کارشناسی ارشد اوست که در سال 1378 دفاع شد و بالاخره در اواخر سال 1383 از چاپ درآمد. کتاب «جامعهشناسی روشنفکری دینی در ایران»، از سری «رسائل دانشجویی» انتشارات طرح نو (عنوانی که کمی تحقیرآمیز و غیرمنصفانه به نظر میرسد)، البته حایز ترکیب متعارف «رسائل دانشجویی» نیست. به این معنا که فاقد یک طراحی سیستماتیک، که از طرح مساله، تعیین اهداف، تدقیق چهارچوب مفهومی، تنقیح چهارچوب نظری مورد استفاده برای ساماندهی مفاهیم تعریف شده، و پاسخ به سؤالات اصلی و فرعی معین، استنتاج فرضیات، آزمون تجربی (یا در این مورد تاریخی) فرضیات، و جمعبندی و تذکراتی برای مطالعات بعدی است. سازمانی که پایاننامه دکترای عباس کاظمی از آن بهرهمند است، اما پایاننامه کارشناسی ارشد او (که آنچنان که یادم هست، کمی با عجله تهیه و دفاع شد)، از آن بیبهره است.
خلاصه ماشینی:
"چرا کاظمی چنین در تحکیم روشنفکری به عنوان یک رسالت مدرنیستی غیر قابل تفسیر و تعلیق و پا در هوا کردن دین، چنین چهارچوب نظری تحلیل خودرا نامتوازن بنا میکند؟ او وارد این گفتگو نمیشود که نهاد دین به عنوان یک پیکرة ساختاربندی شده، دارای عناصر و تعریف حداقلی و شامل عناصر مبنایی مانند «امر مقدس»، «اعتقاد دینی»، «ایمان دینی» و «شریعت» هست یا نه.
). اما چرا کاظمی میکوشد تا دینرا به ابزاری برای روشنفکران تبدیل کند؟ چرا روشنفکری خود به تنهایی چنین نمیکند و باید بکوشد تا دین، آن هم دینی که به زحمت استحاله شده استرا برای تغییر مورد استفاده قرار دهد؟ کاظمی مایل است رویکریرا که دانیل بل و پیتر برگر در نسبت میان دین و مدرنیت نسبت میدهد مستمسک قرار دهد و نشان دهد که دین ابزار قابلی برای رهایی مدرنیت از تنگناهای خود است XE "3 روشنفکری دینی:سه دیدگاه راجع به مدرنیت وجود دارد؛ دیدگاه هزارهگرایانه، دیدگاه آخرالزمانی، دیدگاه تطبیقی:دین ابزار قابلی برای رهایی مدرنیت از تنگناهای خود است" (ص.
). ساختار دین در جامعة جهانیشده، اگر خصوصا و صرفا به عنوان یک ابزار تغییر در دست روشنفکران تلقی شود که در درون خود فاقد هر گونه جوهر و درونمایة تثبیتشدهای است، به همراه فروپاشی مرزهای جغرافیایی میان جوامع و ظهور یک جامعة جهانی متحول میشود و مرزهای دینی مانند «خودی/غیرخودی» و «دارالاسلام/دارالکفر» XE "3 روشنفکری دینی:با ملاحظات روشنفکری، ساختار دین در جامعة جهانیشده، متحول میشود و مرزهای دینی مانند خودی/غیرخودی و دارالاسلام/دارلکفر از میان میروند" از میان میروند (ص."