چکیده:
«جوزف استیگلیتز» امروز یکی از شناختهشدهترین چهرههای علمی و سیاسی در حوزه اقتصاد به شمار میرود. گرچه عنوان برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2001 یا معاون بانک جهانی یا ریاست شورای مشاوران اقتصادی «کلینتون» برای شهرت یک اقتصاددان کافی است اما استیگلیتز را بیشتر با مواضع انتقادیاش در برابر نهادهای پولی و مالی بینالمللی میشناسند. وی که از وجاهت بالایی در حوزههای دانشگاهی و آکادمیک برخوردار است، تحلیل و تجویزهای اقتصاد متعارف (نئوکلاسیک) درباره بهبود وضع کشورهای در حال توسعه و نظام تجارت جهانی را ناقص و ناعادلانه میداند. جهت آشنایی با یکی از مطرحترین نظریهپردازان توسعه و تجارت، در این شماره به معرفی شخصیت، دیدگاهها و نقد برخی آثار استیگلیتز میپردازیم. در این مجموعه که با همکاران گروه تنظیم گردید، عناوین زیر خواهد آمد: زندگینامه، معرفی مهمترین کتاب و نوشتهها و نقد آن، سخنرانی جایزه نوبل و مصاحبههایی با وی.
خلاصه ماشینی:
"گرچه عنوان برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2001 یا معاون بانک جهانی یا ریاست شورای مشاوران اقتصادی «کلینتون» برای شهرت یک اقتصاددان کافی است اما استیگلیتز را بیشتر با مواضع انتقادیاش در برابر نهادهای پولی و مالی بینالمللی میشناسند.
کلری[4] که بعدا رئیس دانشگاه کلمبیا گردید به من مباحث اقتصاد خرد و اقتصاد کلان را آموخت وی به جای استفاده از متون متعارف علم اقتصاد از کتابی با نام «اقتصاد کنترل»[5] که به چگونگی عملکرد بازار و چگونگی ایجاد جایگزین توسط برنامهریزی و … میپرداخت، بهره میبرد نلسون[6] که به من اصول علم اقتصاد را آموخت نیز اقتصاد سیاسیدان پرنشاطی بود و در شکلگیری بهرهمندی از سیاستهای اقتصادی نقش به سزایی ایفا نمود و بالاخره بیلس[7] که دانش آموخته MIT در تکنیکهای ریاضی بود که بعدها مورد توجه قرار گرفت.
صندوق بینالمللی پول سیاستهایی را توصیه مینمود که از پیشرفتهای تئوریک علم اقتصاد در این بیست و پنج سال اخیر غافل مانده بود ـ به عنوان یک نیروی دانشگاهی و به عنوان مشاور قبلی و رئیس جمهور و طراح «روش سوم» برای ایالات متحده، دنبالهروی دولت آمریکا(و یا دقیقتر خزانهداری ایالات متحده) و پیروی از این دیدگاه برای من مشمئز کننده و ناراحت کننده بود.
تلاش دیگر من کمک به اجرای پروسههای دموکراتیک برای تصمیمگیری در کشورهای کمتر توسعهیافته بود که حمایتهای زیادی از کشورهای مختلف صورت گرفت به گونهای که نقش فعالی در مشاوره دادن به دولتها در طیف وسیعی از مسائل، از نقش سیاست پولی در دلاریزه شدن(کشور اکوادور) گرفته تا اصلاحات سیستمهای امنیت اجتماعی، اصلاحات نسل دوم و سوم در چین، درسهای شکست و موفقیتهای گذشته در خصوصیسازی و طراحی مدل کلان اقتصادی برای اقتصاد در رکود، را ایفا مینمودم."