چکیده:
مهمترین مساله اقتصادی در زمان ما این است که در واقع بسیاری از اقتصادهایی که به عنوان «اقتصادهای در حال توسعه» میشناسیم در حال توسعه یافتن نمیباشند. برای اغلب شهروندان دموکراسیهای غربی صنعتی شده درک این مطلب که در اوگاندا، اتیوپی و یا مالاوی مردان و زنان نمیتوانند انتظار زنده ماندن حتی تا 45 سالگی را داشته باشند و یا در siemalene 28 درصد نوزادان قبل از پنج روز از تولدشان میمیرند. و یا اینکه در هند بیش از نیمی از کودکان از سوء تغذیه رنج میبرند و یا در بنگلادش کمتر از نیمی از مردان و کمتر از یک چهارم زنان بالغ قادر به خواندن و نوشتن هستند، بسیار شوک آور است. دردآور ـ اینکه در بسیاری از کشورهای بسیار فقیر ـ اگر ادعا نکنیم در عمده این کشورها ـ هیچ پیشرفتی (حداقل در جنبههای اقتصادی) مشاهده نمیشود. از بین 50 کشور دارای پایینترین سرانه درآمد در سال 1990 (به طور میانگین سالانه 1450 دلار در سال با هزینههای بالاتر زندگی در این کشورها در مقایسه با سایر کشورها)، 23 کشور در سال 1999، درآمد سرانه پایینتری نسبت به 1990 داشتند و 27 کشور باقیمانده که تلاش نموده بودند تا درآمدشان رشد کند تنها 7/2 درصد سالانه رشد متوسط سالانه در درآمد سالانهشان مشاهده میشد، با این نرخ، حداقل 79 سال طول خواهد کشید تا درآمدشان به سطح درآمد فقیرترین کشور عضو اتحادیه اروپا یعنی یونان برسد.
خلاصه ماشینی:
"شگفت انگیز نیست که تضاد خوشبینیهای زیاد اقتصاددانان و اوضاع و واقعیت وحشتناک کنونی منجر به مباحث بسیار جدی حول دو سؤال کاملا به هم مرتبط گردد: 1- عامل شکست بسیاری از کشورها در رسیدن به پیشرفتهایی که یک نسل قبل با اطمینان برای آنها پیشبینی شده بود چیست؟ 2- در حال حاضر این کشورها(و کسانی که در خارج به خاطر وضعیت اسفناک آنها احساس همدردی کرده و قصد کمک دارند) چه کار باید بکنند؟ شاید تا قبل از رکود جهانی دهه 1930 متفکران به این اندازه به این مسأله از زوایای مختلف حمله نکرده باشند: آیا کشورهایی که در حال توسعه نیستند به خاطر سیاستهای داخلی غلط خودشان است؟ و یا آنها قربانی جهان صنعتی هستند؟ آیا کمکهای خارجی بیشتر، راهگشاست؟ فساد دولتمردان این کشورها به ویژه در زمینه کمکهای خارجی چه قدر است و.
اغلب سیاستهای مشخصی که استیگلیتز به آنها انتقاد وارد میکند برای هرکسی که حتی توجه کمی به آشوبها و بحرانهای اقتصادی اخیر در جهان در حال توسعه داشته باشد، آشنا خواهد بود: 1- سختگیری و تنگناهای مالی سنتیترین و شاید شناختهشدهترین سیاست پیشنهادی صندوق بینالمللی پول برای یک کشور، کاهش مخارج دولت و یا افزایش مالیاتها و یا تلفیقی از هر دو برای توازن بودجه و حذف نیاز دولتها برای قرض گرفتن میباشد."