چکیده:
ادب ﻋﺎﻣﯿﺎﻧﻪ در ﺷﻤﺎر ﺧﺎﻃﺮهﻫﺎی ﺟﻤﻌﯽ و در ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺗﺎرﯾﺨﯽ اﺳﺖ ﺑﻪ درازای اﺑـﺪﯾّﺖ ﮐـﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ وﺟﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺮدم ﻋﺎدی را ﺑﺎ ﻫﻤﮥ اﻓﺖ و ﺧﯿﺰﻫﺎ و ﻏﻢ و ﺷﺎدﯾﻬﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ. ﺗﻮﺟّﮥ ﺷﺎﻋﺮان ﺑﻪ ادب ﻋﺎﻣﯿﺎﻧﻪ و ﺟﺴﺘﻦ ﻣﺨﺎﻃﺐ در ﻣﯿﺎن ﻣﺮدم ﻋﺎدی ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺸﺎن ﻧـﺎﺗﻮاﻧﯽ در اﻃﻼﻋﺎت رﺳﻤﯽ و ﻋﻠﻮم ﺟﺎری ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻠﮑﻪ ﺣﺎﮐﯽ از ﺻﻔﺎی دل و ﺻﻤﯿﻤﯿّﺖ در ﺑﯿﺎن ﻋﻮاﻃﻒ اﺳﺖ. ﮐﻤﺎل ﺧﺠﻨﺪی ﺷﺎﻋﺮی اﺳﺖ ﺑﺎ دﺳﺘﻤﺎﯾﻪای ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟّﻪ از داﻧﺶ و ﭘﺸﺘﻮاﻧﻪای در ﺧﻮر، از ﻓﺮﻫﻨﮓ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﮐﻪ اﺛﺮ اﯾﻦ ﻫﺮ دو در ﺷﻌﺮش ﭘﯿﺪاﺳﺖ. ﺎرﻧﺪه در اﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر ﮐﻮﺷﯿﺪه اﺳﺖ ﺗﺎ اﺳﺘﻔﺎدة ﮐﻤﺎل را از ادب ﻋﺎﻣﯿﺎﻧﻪ در ﺟﻬﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ و اﻧﻮاع ﺘﻔﺎوت ﻧﺸﺎن دﻫﺪ و در ﻋﯿﻦ ﺣﺎل ﺑﻪ ﺑﺮﺧﯽ از ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی ﻣﻨﻔﯽ ﺷﺨﺼﯿّﺖ او و ﺣﻘﯿﺮﻧﻤﺎﯾﯽﻫﺎی ﻗﺎﺑـﻞ اﻧﺘﻘﺎد ﻫﻢ، در اﺷﻌﺎرش اﺷﺎره ﻧﻤﺎﯾﺪ.
خلاصه ماشینی:
نگارنده در این نوشتار کوشیده است تا استفادة کمال را از ادب عامیانه در جهات مختلف و انواع متفاوت نشان دهد و در عین حال به برخی از جنبههای منفی شخصیت او و حقیرنماییهای قابل انتقاد هم، در اشعارش اشاره نماید.
ذهن کمال نیز به همین سبب بدانجا میرود که دشنام دلدار را در حضور رقیب، مرسوم همه ساله و همه وقته بداند و کم کردن آن را شکایتگونه بیان کند: گفته ای پیش رقیبان دهمت صد دشنام باز مرسوم دعاگو زچه کم فرمودی (3/930) و گاه دوری کامل میزند و رقیب را، نه شایستة یاسین جانبخش بلکه بولهبوار در خور تبت میشمارد و خدای را بدینسبب شکر میکند: رقیب ما بمرد الحمدالله بخوان بر بولهب تبت نه یاسین (4/846) باورهای عامیانه نیز در بیان او و در جاذبه بخشیدن به شعرش فراموش نمیشود مثلا «عود بر آتش افگندن» برای پریان را بهانه میکند تا سوختگی جان خویش را در طمع وصال پریوشان بیان کرده باشد: بهر پری اگر کسی عود بر آتش افکند سوخت کمال عود جان از هوس پریوشان (7/827) یا اگر در باور مردم ابر سیاه بارانزا و بیمانگیز است او نیز از دیدار رقیب، گریهاش برافزون میشود و سیل اشک بر چهره جاری میکند: دیدار رقیب از دور افزود مرا گریه از ابر سیه باشد افزونی بارانها (1/23) سخن کوتاه، بهرة او از انواع مثلها بویژه تعبیرها و تصویرهای عامیانه، بسیار است که نوع بیان و هدف معنایی را مشخص میکند و بیشتر تأکیدی و استشهادی است و در آرایش کلام و جاذبه بخشیدن به آن اهمیت دارد.
خاقانی نمونة این شاعران ژرفاندیش است که کاربرد ادب عامیانه بویژه مضمونهای کلی در شعر او فراوان است اما قالبهای سنگین و اشعار مطنطن خاقانی برای همه کس قابل فهم نیست.