خلاصه ماشینی:
مثلا در رفتار با همسر, چه نکاتی را رعایت میکردند؟ * دختر شهید: آنقدر برای مادرم احترام قایل بودند که هیچ وقت نمیگفتند طاهره!
با فرزندان چه رفتاری داشتند؟ * اگر بچهها دعوا میکردند, من خیلی عصبانی میشدم اما ایشان اصلا اینطور نبودند.
دختر شهید: تابستانها وقتی ظهر میخوابیدیم, بعد از بیدار شدن میدیدیم که ایشان حیاط را آب پاشیده, سماور را روشن کرده, فرش روی تخت داخل حیاط را پهن کرده, بدون اینکه ما را صدا کنند.
ایشان به دخترشان چه توصیهای کردند؟ * دختر شهید: پدرم خیلی مخالف مهریه زیاد بود.
حتی با شهید اندرزگو همکاری میکردند و ایشان 5 روز در خانه ما بودند, اما نمیدانستیم که کار مبارزاتی میکنند.
عکسها و کتابها را چه کار میکردند؟ * دختر شهید: ما آن موقع نمیدانستیم, دو سال بعد از شهادت ایشان وقتی باغچهی حیاط را به هم زدیم تا تغییرش بدهیم, کتابها و نوارها و عکسها را از آنجا بیرون آوردیم.
به نظر شما رابطهای میان هدفگیری دقیق ایشان در فلاخن انداختن و مهر به امام خمینی(قدس سره) وجود داشت؟ * دختر شهید: دقیقا وقتیلباسهای ایشان را دو روز بعد از شهادت آوردند, دیدیم داخل آنها نخی است که با آن فلاخن میبافت.
از نزدیک هم با امام ارتباط داشتند؟ * سال 42 که امام قم بودند, پای درس ایشان میرفتند و حتی به منزل حضرت امام هم رفت و آمد داشتند.
بعد از شهادت ایشان, بچهها بهانهی پدرشان را نمیگرفتند؟ * دختر کوچکم زهرا, پنج ساله بود و دایم میگفت: مامان!
نگاه ایشان به مسألهی شهادت چگونه بود؟ * دختر شهید: اصلا نمیهراسیدند.