چکیده:
تعریفی نو از ژئوپلیتیک
حافظ نیا محمدرضا*
* دانشگاه تربیت مدرس
ژئوپلیتیک از زمان وضع واژه آن توسط کیلن در سال 1899 م تاکنون، ضمن اینکه دچار فراز و نشیب بوده است از نظر مفهومی نیز دچار شناوری بوده و نتوانسته است از شفافیت و ثبات نسبی برخوردار شود. این امر بر ابهام آن افزوده، بطوریکه تعریف نسبه جامعی که بتواند به هویت علمی آن کمک نماید ارایه نشده است. در تعاریفی که تاکنون از ژئوپلیتیک به عمل آمده، غلبه با آنهایی بوده که سعی داشته اند از آن به عنوان دانش مطالعه رابطه یکسویه و جبری تاثیر عوامل جغرافیایی بر سیاست یاد کنند.
هر چند تعاریف محدودتری در خصوص رابطه دو طرفه بین آنها و نیز تحلیل فضایی مناسبات و ساختار قدرت و رقابت جهانی نیز ارایه شده است، لکن همه آنها فاقد جامعیت نسبی بوده و هر کدام بخشی از موضوع را مورد توجه قرار داده اند. در این مقاله نگارنده ضمن بررسی قریب به 20 مورد تعریف ارایه شده از سوی صاحبنظران خارجی و ایرانی درباره ژئوپلیتیک، تعریف جدیدی را بر پایه ارتباط متقابل سه عنصر جغرافیا، قدرت و سیاست ارایه می دهد که نسبت به تعاریف دیگر از جامعیت بیشتری برخوردار است. آنگاه تعریف مزبور را در قالب یک مدل سه وجهی توضیح بیشتری می دهد. 2 :
خلاصه ماشینی:
"»19 قریب به توصیف مزبور از ژئوپلیتیک،کولین زگری (Colin,s Gray) نویسندهء کتاب ژئوپلیتیک عصر هستهای در سال 1977 که یکی از استراتژیستهای معاصر آمریکا و عضو مرکز اطلاعات استراتژی ملی آمریکاست مینویسد:«ژئوپلیتیک عبارتست از روابط تغییرناپذیر بین جغرافیا و قدرت استراتژیک»20در این توصیف و تعریف ملاحظه میگردد که تحت شرایط خاص جنگ جهانی دوم و نیز حوزهء تخصصی صاحبنظر،نگرش آنها به ژئوپلیتیک بیشتر جنبهء نظامی و استراتژیک دارد و ماهیت آن را رابطهء بین عوامل جغرافیایی با امور نظامی و استراتژیک تعیین مینماید.
در تعریف دوم وضوح بیشتری دیده میشود و آن تأکید بر رابطهء یکسویهء پدیدههای جغرافیایی بر سیاست است که با تفصیل آن مفهوم سیاست نیز بازتر شده است و طیفی از ساختارها و نهادهای سیاسی اعم از حکومتی و غیرحکومتی و تغییر تحولات آنها و نیز ویژگیهای روابط یک دولت با سایر دول را شامل میگردد.
»30 در این تعریف ژئوپلیتیک بخشی از جغرافیای سیاسی دانسته شده که تأثیر عوامل جغرافیایی بر دولتها و روابط آنها با یکدیگر را مورد مطالعه قرار میدهد.
بطور مشخص پنج دیدگاه میتوان در بین آنها دریافت: 1-تأثیر جغرافیا بر امور نظامی-استراتژیک؛ 2-تأثیر یکجانبهء جبری جغرافیا بر سیاست بویژه روابط بیل الملل؛ 3-تأثیر دوجانبهء جغرافیا و سیاست؛ 4-تحلیل فضائی مناسبات و ساختار قدرت و رقابت جهانی؛ 5-دانش عملی فضائیسازی سیاستها و هدایت رقابتها؛ ثانیا غلبه دیدگاهی در این تعاریف بر رابطه یکجانبه و جبری تأثیر عوامل جغرافیایی بر سیاست است.
ثالثا دیدگاه رابطهء یکجانبه جبری از سابقه بیشتری برخوردار بوده و بر شکلگیری اندیشه و باور عمومی نسبت به ژئوپلیتیک تأثیر داشته است اما این دیدگاه به تدریج جای خود را به دیدگاههای جدید میدهد بویژه دیدگاه مربوط به تحلیل فضائی ساختار قدرت و رقابت جهانی."